جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روضه‏خوانی تاجر مسیحی‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مؤمنی در راه برگشتن از زیارت غدیریه از نجف به سوی کربلا سال 1330 چنین حکایت کرد:

در راه (عشق‏آباد) و (تازه شهر) که اوائل خاک روسیه است در کشتی هم سفر یک تاجر مسیحی شدم، مردی بود مؤدب و باوقار، نوکری مسلمان داشت، مرا مهمان خود کرد و پذیرایی مرا به نوکر مسلمان محول نمود، و خودش برای اینکه من به دستورات مذهبی پایبند بود، با من هم خوراک نمی‏شد.

چیزی از این مسافرت نگذشت که تاجر مسیحی سر قصه را باز کرد و گفت:

من در شهر بلخ یا بخارا یک شریک مسلمان داشتم، و هر کدام از ما، درآمد و مصرفمان معین بود. ولی سر سال که حساب می‏کردیم سود او از منافع من بسیار بیشتر بود در صورتی که خرج روزانه او دو برابر مصرف من بود و چون با تجار بسیاری آشنا و همکیش بودم. اجناس را ارزان‏تر می‏خریدم، از طرف دیگر، فروشم نیز بیشتر بود، با همه این امور هر ساله شریک مسلمانم در آمدش بیشتر بود.

تا اینکه یک سال بنا گذاردیم هر چه در همه سال او خرید و فروش می‏کند، من هم با او موافقت نمایم، هر وقت سفر می‏رود، مهمانی می‏دهد، و هر کار دیگر که انجام می‏دهد من عمل کنم. چندی بدین منوال گذشت، یک روز صبح دیدم در اطاق خویش مجلسی از دوستان ترتیب داده چای و سیگار تعارف ایشان می‏کند. یک نفر هم روی صندلی نشسته تعزیه می‏خواند، پرسیدم این چه کاری است؟ جریان روضه خوانی را بیان نمود.

من هم یکی از دوستان مسلمانم را دیدم ده تومان به او دادم. گفتم: روزهای تاسوعا و عاشورا در تجارتخانه بیایند و مجلس روضه ترتیب بدهند، روضه‏خوان می‏آمد و منبر می‏رفت، من هم مشغول کار خود بودم، سر سال شد درآمد خود را حساب کردم، صد تومان از هر سال بیشتر سود کرده بودم. فهمیدم این اثر همان ده تومان است. سال دیگر در دهه عاشورا صد تومان خرج کردم، سر سال هزار تومان منفعت کردم، و همچنین هر ساله هر قدر خرج تعزیه کردم ده مقابل عوض می‏یافتم. (1).


1) معجزات و کرامات ائمه اطهار (علیهم‏السلام(، ص صفحه 68.