رجزخوانی مسلمانان جنگاور در میدان جنگ، «شعار انقلابی» آنها بود که هنگام نبرد به شیوهی حماسی میخواندند، این شعارها علاوه بر تقویت روحیهی خود، و تضعیف روحیهی دشمن، بیانگر اهداف جنگیدن بود، و حکایت از شعور آگاهانه، و برخورد قاطعانه برای حمایت از دین خدا میکرد.
عباس علیهالسلام در میدان نبرد، رجزهایی خواند، که هر فرازی از آنها بیانگر عالیترین درسهای: شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. نظر شما را به رجزهای آن حضرت جلب میکنیم:
1- نگهبانان شریعه به حضرت عباس علیهالسلام حمله کردند، او نیز به آنها حمله کرد، و در این حال چنین رجز میخواند:
لا ارهب الموت اذ الموت ذقا
حتی اواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا
انی انا العباس اغدو بالسقا
و لا اخاف الشر یوم الملتقی
یعنی: من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم، تا آنکه پیکر من در میان دلاور مردان به خاک افتد.
جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر صلی الله علیه وآله است، منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان میآیم، و از مرگ در درگیری با دشمن نمیترسم.
2- عباس علیهالسلام به جنگ خود همچنان ادامه میداد، و دشمن را پراکنده نمود، در این هنگام زید بن ورقا (یا: زید بن رقاد) از پشت نخلهی خرما کمین کرد و با همیاری حکیم بن طفیل، شمشیر خود را بر دست راست عباس علیهالسلام فرود آورد، و دست راست آن حضرت را قطع نمود، حضرت عباس علیهالسلام شمشیرش را به دست چپ گرفت و به نبرد خود با دشمن ادامه داد، در این حال چنین رجز میخواند:
و الله ان قطعتم یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقین
نجل النبی الطاهر الامین
یعنی: سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید،
باز به جنگ خود ادامه میدهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع میکنم، و نیز از امامی که به راستی به یقین رسیده، و از نوهی پیامبر پاک و امین است یاری مینمایم.
حضرت عباس علیهالسلام همچنان به جنگ خود ادامه داد، در این میان حکیم بن طفیل که در پشت نخلهی خرما کمین کرده بود، شمشیرش را بر دست چپ آن حضرت فرود آورد که دست چپش نیز قطع گردید.
3- عجب اینکه حضرت عباس علیهالسلام [همانند عمویش جعفر طیار در جنگ موته] پرچم را به سینهاش چسبانید، و با بازوان قطع شده، آن را نگه داشت، در حالی که چنین رجز میخواند:
یا نفس لا تخشی من الکفار
و ابشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یساری
فاصلهم یا رب حر النار
یعنی: ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار همراه پیامبر، سرور برگزیدهی خدا مژده باد. دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را (نیز) قطع کردند، پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن.
در این هنگام ظالمی عمود آهنین بر سرش زد که آن حضرت از پشت اسب بر زمین افتاد. (1).
مرحوم محدث و فقیه ربانی ملا حبیبالله کاشانی مینویسد: حضرت عباس علیهالسلام پس از آن که مشک را پر از آب کرد و روانهی خیمهها شد، دشمنان سر راهش را گرفتند، آن حضرت حمله به دشمنان میکرد و چنین رجز میخواند:
الموت تحت ضباب السیف مکرمة
ان کان من بعده اسکان جنات
لا تأسفن علی الدنیا و لذتها
فعند جدی تغفر کل زلات
یعنی: مرگ در پرتو شمشیر، مایهی بزرگواری و عظمت است، هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد، برای دنیا و لذتهای آن هرگز غصه و افسوس مخور، و بدان که تنها در پیشگاه جد من، همهی لغزشها آمرزیده خواهد شد (پس دنیا را فدای راه پیامبر صلی الله علیه وآله کن(.
از هر سو به دشمن حمله میکرد، و مثل مور و ملخ آنها را پراکنده میساخت و درهم میریخت و چنین رجز میخواند:
اذب عن سبط النبی احمد
اضربکم بالصارم المهند
حتی تحیدوا عن قتال سیدی
انی انا العباس ذو التودد
نجل علی المرتضی المؤید
یعنی: از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت احمد صلی الله علیه وآله حمایت میکنم، و با شمشیر استوار و بران شما را سرکوب مینمایم، تا شما را از جنگ با آقا و سرورم (امام حسین علیهالسلام) دور سازم، من عباس علاقمند به حسین و اهل بیتش هستم، فرزند علی علیهالسلام که ستوده و مورد تأیید خداوند بود، میباشم. (2).
1) بحار، ج 45، ص 40 و 41 – نگهداشتن پرچم و چسباندن آن به سینه با دو دست بریده، در کتاب ترجمه العباس، تألیف عبدالرزاق مقرم، ص 289، و معالی السبطین، ج 1، ص 440 آمده است.
2) تذکرة الشهداء، ص 260.