جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دلیل اهل سنت بر اجماع امت

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اهل سنت با تمسک به این حدیث از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که:

لا تجتمع امتی علی الخطاء،

لا تجتمع امتی علی الضلالة،

امت من بر خطا و بر گمراهی اجتماع نمی‏کنند.

اجماع امت را این گونه بیان می‏کنند:

تمام صحابه و امت در سقیفه بر خلافت ابوبکر اجماع نموده‏اند و اجماع امت حجت و اطاعت آن اجماع واجب است.

هم‏چنین می‏گویند: چون خلیفه اول و دوم از حضرت علی علیه‏السلام بزرگتر بودند، به دلیل کبر سن، آنها به خلافت انتخاب شدند.

البته می‏گویند: ما این عقب‏افتادگی از حیث خلافت را برای علی – کرم الله وجهه (علیه الصلوة و السلام) نقص نمی‏دانیم، چون افضلیت ایشان نزد همگان ثابت است.

در پاسخ به اختصار باید گفت:

اولا: معنای حدیث این است تمام امت من بر خطا و گمراهی اجتماع نمی‏کنند و اضافه نمودن «ی» به «امت» افاده‏ی عموم می‏کند. پس هرگاه تمام امت پیامبر بدون استثناء بر امری اتفاق نمایند، آن امر خطا نمی‏باشد؛ زیرا خداوند همواره گروهی از خواص امت را قرار داده است که حق با ایشان و ایشان با حق هستند؛ یعنی حجت خدا همواره در میان آنان است. پس در هنگام اجماع آن طایفه‏ی حق و آن حجت حق مانع اجتماع امت بر خطا می‏شوند.

هم‏چنین خلافت که حق تمام مردم است باید با نظر و دخالت قاطبه‏ی مردم انجام و انتخاب و تصویب شود.

حال باید پرسید: آیا در آن چند روزه‏ی وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در محل سقیفه – که فضای سرپوشیده‏ی کوچکی بوده است – چنین اجماعی از تمام امت پیامبر تشکیل شده است یا نه؟

اگر گفته شود: آن عده‏ی کم، بزرگان از صحابه بوده‏اند؛ ولی به زور اجماع واقع شده است، باید گفت: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انتخاب خلیفه را به اجماع واگذار نموده بوده‏اند و دست خود را از دخالت در این امر مهم بسته بودند، یا خیر؟

آیا این امر را به چند نفر واگذار نموده بودند تا با سیاست بازی و براساس دشمنی‏ها و خلق و خوی قبیله‏ای یک نفر را انتخاب کنند؟

آیا سایر مسلمانان سرزمین‏های دیگر اسلامی مانند مکه، یمن، طائف، و حبشه حق نظر و رأی در تعیین خلیفه نداشتند؟

اگر دسیسه‏ای در کار نبود چرا صبر نکردند تا نظر تمام مسلمانان در امر باعظمتی مانند خلافت جمع شوند تا اجماع امت مصداق حقیقی پیدا کند؟

حتی اگر گفته شود: اجماع کبار صحابه بوده است، آیا واقعا آن تعداد محدود

از صحابه فقط بوده‏اند و در سایر سرزمین اسلامی و حتی در مدینه، بزرگان صحابه وجود نداشته‏اند تا نظرشان محترم شمرده شود؟

هم‏چنین با توجه به این که تنها دلیل اهل سنت بر حقانیت سقیفه حدیث مذکور است، در کدام قسمت حدیث مسأله عقلا و کبار صحابه بیان شده است؟ در حالی که عبارت «امتی» عمومیت تمام امت را می‏رساند، نه خصوصیت عده‏ی کمی حتی اگر عقلا و فضلا باشند.

اهل سنت در پاسخ می‏گویند: چون امر خلافت مهم بود و ممکن بود دسیسه‏هایی در کار باشد، برای خبر کردن تمام مسلمانان فرصت کافی نبود، در نتیجه با عجله در سقیفه جمع شدند و پس از صحبت‏هایی، عمر – که مرد سیاستمداری بود!! – صلاح امت را در آن دید که با ابوبکر بیعت کند و عده‏ای هم تبعیت نمودند، ولی جمعی از انصار و قبیله خزرج به پیروی از سعد بن عباده بیعت ننموده از سقیفه خارج شدند.

بنابراین، اهل سنت می‏گویند: در روز سقیفه اجماعی واقع نشد؛ بلکه ابوبکر روی حسن سیاست به عمر و ابوعبیده‏ی جراح تعارف کرد و آنها نیز به او تعارف کردند و فوری روی سیاست بازی، بیعت کردند تا بعدها به مرور زمان بیعت توسعه پیدا کرد.

محمد بن جریر طبری در صفحه 457 جلد دوم تاریخ خود و دیگران این گونه نوشته‏اند:

مسلمانان در سقیفه برای شور در امر خلافت جمع نشدند بلکه دو قبیله‏ی اوس و خزرج می‏خواستند از میان خودشان امیر انتخاب کنند که ابوبکر و عمر رسیدند و از این اختلاف به نفع خود بهره‏برداری کردند.

چنانچه به گفته اهل سنت فرصت خبر کردن تمام مسلمانان نبود لااقل می‏شد اردوی اسامة بن زید را از آن بیعت آگاه می‏کردند، اردویی در نزدیکی مدینه بود

و بسیاری از بزرگان صحابه به پیروی از فرمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن اردو بودند؛ بلکه شخص اسامة که به دستور پیامبر، امیر و فرمانده لشکری بود که عمر و ابوبکر هم در آن سپاه تحت فرماندهی او بودند.

تمام مورخین نوشته‏اند: اسامه پس از این که شنید با دسیسه‏ی سه نفر خلیفه‏تراشی شده و بدون شور با مردم با یک نفر بیعت نموده‏اند به مدینه برگشت و به مسجد آمد و فریاد زد: این چه غوغایی است برپا نموده‏اید؟ با اجازه‏ی چه کسی خلیفه‏تراشی کرده‏اید؟ شما چند نفر چه کاره بودید که بدون شور با مسلمانان و بزرگان صحابه تعیین خلیفه نمودید؟

عمر جهت استمالت پیش آمد و گفت: ای اسامه! کار تمام شده و بیعت واقع گردیده، بیا تو هم بیعت نما.

اسامه عصبانی شد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله مرا امیر شما قرار داده و عزل هم نگردیده‏ام چگونه بیایم با مأمورین خود بیعت نمایم؟

این محاجه بسیار طولانی است که به اختصار بیان شد.

با این حال فرض کنیم که اردوی اسامه دور بوده است، آیا از سقیفه تا منزل پیامبر صلی الله علیه و آله که جنب مسجد بود فاصله آنقدر زیاد بود که نمی‏شد علی علیه‏السلام را هم – که به اتفاق فریقین، عضو مؤثر در جامعه بود – و عباس عموی پیامبر و بنی‏هاشم را که عترت و مورد توصیه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند و کبار صحابه را که در خانه‏ی پیامبر بودند، خبر نمود تا در سقیفه حاضر شوند و از رأی آنها استفاده شود؟

در حالی که غالب راویان مورد وثوق و مورخین بزرگ اهل سنت، از قبیل: فخر رازی، جلال‏الدین سیوطی، ابن‏ابی‏الحدید، طبری، بخاری و مسلم به عبارات مختلف بیان کرده‏اند که حتی در خود مدینه هم اجماع واقع نشد، بلکه تمام بنی‏هاشم – که عدیل القرآن بودند – و عموم اصحاب به استثنای سه نفر بقیه موقع رأی دادن به خلافت حاضر نبودند و پس از شنیدن، کاملا آن را مورد اعتراض قرار دادند.

احتجاجات صحابه بزرگ در تاریخ ثبت شده است که هر کدام با دلایل کافی و وافی این کار را تقبیح نمودند. در کتاب‏های معتبر اهل سنت علاوه بر تمام بنی‏هاشم حداقل نام هجده نفر از بزرگان صحابه را که به مخالفت برخاسته‏اند، ذکر نموده‏اند.

به علاوه، به استناد احادیث معتبر ثقلین و سفینه تمسک به اهل‏بیت، موجب نجات و عدم هلاک و گمراهی است. بنابراین، اگر در آن اجتماع، صحابه کبار و اهل‏بیت پیامبر – سلام الله علیهم اجمعین – حضور داشتند مسلما اجماعی بود که به خطا نمی‏رفت و امت اسلامی راه صحیح خود را می‏یافت.

بنابراین، دلیل اجماع کاملا باطل و خلاف واقع است.

در پاسخ دلیل دوم باید گفت: آیا در آن زمان مسن‏تر و بزرگ‏تر از ابوبکر در میان اصحاب نبود تا به دلیل کبر سن به خلافت برگزیده شود؟ اگر شرط سن ملاک است، پس در آن زمان پدر ابوبکر (ابوقحافه) که زنده بود باید انتخاب می‏شد. هم‏چنین در تاریخ مسلم است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام خروج از مدینه برای غزوه تبوک با توجه به توطئه‏هایی که منافقین جهت آشوب در مدینه فراهم کرده بودند، علی علیه‏السلام را تعیین فرمود تا در مدینه بماند و با قوت قلب و حسن سیاست مدینه را اداره و عملیات منافقین را خنثی نماید. مگر در آن زمان افراد مسن‏تر نبودند که پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه‏السلام را انتخاب کرده و فرمودند:

انت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی.

تو در خانواده‏ام و در مدینه که خانه هجرت من است جانشین من هستی.

این عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بزرگ‏ترین دلیل است که در تعیین خلافت و ابلاغ رسالت سن و سالخوردگی مدخلیت ندارد. اگر با وجود پیران سالخورده، جوان نورس را نباید به کار گماشت، چرا در موقع نزول آیات اول سوره برائت و برای

قرائت آیات بر اهل مکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابوبکر و عمر را تعیین، سپس برگرداند و علی علیه‏السلام را مأمور ابلاغ آیات نمود؟! و نیز چرا برای هدایت اهل یمن علی علیه‏السلام را مأمور نمود؟!

بنابراین، شرط اصلی خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله مانند نبوت، جامعیت کامل است و هر فردی که جامع تمام صفات عالی باشد، خواه جوان یا پیر از طرف خداوند به این سمت انتخاب می‏شود.