جناب مستطاب مداح اهلبیت (علیهمالسلام) مرحوم محمد علامه در کتاب شریف خاطرات 60 سال خدمتگزاری چنین مینویسد:
در کربلا، عصرها همراه مرحوم حاج شیخ علی اکبر تبریزی، واعظ معروف، به منبر میرفتم. یکی از خدام حرم، لطفی به بنده پیدا کرد و وعده داد که بعد از ظهر، ما را تا پائین سرداب و کنار نهر علقمه ببرد. رفیق و همکاری محترم (مرحوم حاج سید محمد دربندی) نیز خواست با ما بیاید و آن خادم قبول کرد.
به محض حرکتمان به سمت نهر- که سالها در پی موقعیتی برای آن جا بودم – یکی از کارگرهای مازندران گفت: شما را به خدا، هر جا میروید، ما را هم ببرید. بدین ترتیب، با ما همسفر شدند و از کنار مزار آن حضرت فیض بردند. اخیرا یکی از رفقای بزرگوار من عکسی را به واسطه یکی از راجههای هندی – که در پائین نهر علقمه خدمت میکرد – تهیه کرده است که بسیار واضح و روشن است. وقتی آن روز به سرداب مطهر مشرف شدیم، به قبر کوچکی که به قبر بچهی 12 – 10 سالهای میماند، برخوردیم. در آن جا کلام مادر بزرگوار حضرت ابوالفضل (علیهالسلام(، حضرت امالبنین (علیهالسلام(، به خاطر آمدم که فرموده بود:
»عباس من خیلی قوی بود؛ پس چرا قبر او این قدر کوچک است؟«
گویا این بدن قطعه قطعه شده را جمع کرده و آن وقت خاک کردهاند. در آن وقت یاد شعری افتادم که شبی مهتابی در ایوان منزل خودمان سرودم. خدا شاهد است که چنان تحت تاثیر قرار گرفته بودم که داشتم سکته میکردم و منظرهی قتلگاه آن حضرت، کاملا در مقابل چشمم مجسم شده بود. با خواندن این اشعار، شما هم این صحنه را در برابر دیدگان مشتاق، ملاحظه میفرمائید. اکنون، تقریبا در هر کجا که شب تاسوعا و روز عاشورا سینه میزنند و نوحههای فارسی میخوانند، این نوحه را خواهید شنید. خداوند به لطف خود نصیبی هم از برکات این مجالس، به من و دوستانم بدهد!