جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دختربچه‏ی ناشنوا شفا یافت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مرحوم عبدالامیر ترجمان رحمه الله یکی از خادمان و مداحان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام بود. وی کرامتی را این گونه نقل کرد:

سال 1951 میلادی بود. شبی در کربلا در صحن حضرت عباس علیه‏السلام به مناسبت میلاد حضرت اباالفضل علیه‏السلام مجلس جشن باشکوهی برگزار بود. هنگامی که من بر فراز منبر بودم و شعر می‏خواندم، زنی در حالی که دختربچه‏ای در حدود سه ساله همراه داشت آمد و از یکی از شنوندگان خواهش نمود که این دختربچه را به این مداح اهل‏بیت – که شعر می‏خواند – بدهند تا این اشعار را در

گوشش – که فاقد شنوایی است – بخواند. زیرا از جایی بلند بر زمین افتاد، و قوه‏ی سامعه خود را از دست داده است.

آقای عبدالأمیر ترجمان رحمه الله می‏گوید: طفل را گرفتم و آنچه مادر گفته بود، به من گفتند.

من اشعاری که مشتمل بر نام و عطوفت و مهربانی آن حضرت بود، در گوش آن دختربچه خواندم. اشعاری که در گوش آن دختربچه خواندم، از این قرار بود:

یا اباالفضل! أنت ملاذی‏

فانعم ببرکة الأجدادی‏

المصطفی و المرتضی و البتول‏

واردد سمعها و أنا انادی‏

یا عباس یا عباس یا قهر الأعادی‏

پس از آن که این اشعار در گوش آن دختربچه خواندم، او را به همان مرد دادم تا به مادرش بدهد. آن زن دخترش را گرفت و به حرم مطهر رفت. چیزی نگذشت صدای صلوات و خوشحالی بلند شد و در میان صحن شیرینی پخش نمودند و حمد و شکر به جای آوردند.

پس از پایان برنامه‏ی جشن رفتم ببینم چه شده.

گفتند: شنوایی آن دختربچه بازگشت.

گفتم: چگونه متوجه شده که شنوایی‏اش بازگشته؟

گفتند: اسمش رقیه بود، نام او را صدا زدیم. جواب داد: بله.

به مجرد این که مردم باخبر شدند، پیراهنش را تکه تکه نمودند و پیراهنی جدید بر تن او نمودند و پیراهنی را که در هنگام شفا گرفتن در برداشت بین مردم تقسیم نمودند. (1).


1) همان ص 74 تا 75.