جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

داستانهایی از دوران کودکی و نوجوانی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

1- روزی حضرت علی علیه‏السلام به عباس که در دوران کودکی بسر می‏برد فرمود: بگو «یک» عباس گفت: یک. امام فرمود: بگو «دو» عباس در پاسخ فرمود: من با آن زبانی که یک گفته‏ام (و به یکتایی خدا اقرار نموده‏ام) شرم می‏کنم که بگویم: دو (و از دایره‏ی یکتایی خدا خارج گردم(. فقبل علی عینیه یعنی: علی علیه‏السلام دو چشمان عباس را بوسید در بغل گرفت و تشویق نمود.

گفته‏اند: حضرت عباس آن زمان پنج سال داشت.

2- در روایتی از معصومین علیه‏السلام رسیده است که فرموده‏اند: همانا عباس فرزند علی علیه‏السلام علم را چون غذا در کودکی از پدرش وارد جانش نموده است. «ان العباس بن علی ذق العلم و زقا

صاحب کتاب العباس می‏نویسد، این تعبیر، تشبیه بسیار لطیفی

است زیرا هر گاه کبوتری غذا را نرم و گوارده کند و به بچه بخوراند، از آن تعبیر به «زق» می‏شود، این بیان حاکی است که حضرت عباس علیه‏السلام در دوران کودکی و خردسالی از پستان مادرش علم و حکمت را چون شیر، شیره‏ی جانش نموده و در دامان علم و حکمت، رشد و نمو نموده و دارای علم لدنی بوده است.

3- ادب یکی از ارزش‏های والای انسانی و اسلامی است و از بزرگترین ثروتهای انسان است. امام علی علیه‏السلام فرمودند «پسرم! ادب بارور شدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش است«

و نیز فرمود «کسی که بی ادبی او را عقب انداخت، عظمت مقام حسب و فامیل او را به جلو نخواهد انداخت» و نیز فرمود: «هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست» روایت شده که: حضرت عباس بدون اجازه در کنار امام حسین نمی‏نشست و اگر پس از اجازه می‏نشست مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش می‏نشست. و نیز روایت شده در طول 34 سال عمرش به برادرش امام حسین علیه‏السلام برادر خطاب نکرد بلکه با تعبیراتی مانند: سیدی، مولای، یابن رسول الله، آقای من، سرور من، ای پسر رسول خدا: آن حضرت را صدا می‏زد. جز در آخرین ساعت عمر در لحظه شهادت صدا زد: «برادر، برادرت را دریاب» این تعبیر نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادری را با بهترین وجه ادا کرد و تو ای برادر با مهر برادری به من بنگر.

4- روزی امام حسین علیه‏السلام در مسجد آب خواست. امام علی علیه‏السلام به قنبر فرمود: آب بیاور. قبل از او عباس که کودک بود بی آنکه کسی بگوید با شتاب از مسجد بیرون آمد، پس از چند لحظه دیدند، ظرفی را پر از آب کرده و با احترام خاصی ظرف آب را به برادرش امام حسین علیه‏السلام تقدیم کرد. امام علی علیه‏السلام فرمود: عباس می‏خواهد بگوید من سقای برادرم حسین علیه‏السلام هستم.

5- در یکی از روزهای دوران کودکی حضرت عباس علیه‏السلام خوشه‏ی انگوری را به او دادند. او با اینکه کودک بود با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا می‏روی؟ فرمود:»می‏خواهم این انگور را برای مولایم، حسین علیه‏السلام ببرم«.

6- حضرت علی علیه‏السلام در همان خردسالی عباس علیه‏السلام توجه خاصی به ادب عباس علیه‏السلام داشت. او را به تلاش‏ها و کارهای مهم و سخت مانند: کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی و سایر فضایل اخلاقی، تعلیم و عادت داده بود. عباس علیه‏السلام گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستانها بود.

و زمانی احادیث و برنامه‏های اسلام را در مسجد به دیگران می‏آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک می‏کرد، او به برادران و خواهران خویش احترام شایان می‏نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم می‏کوشید و در یک کلام بازوی پر توان پدر

و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش حسن و حسین بود سخن علی علیه‏السلام در زبان و سیمای حسن در چهره و خون حسین در رگها داشت.

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست‏

که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم‏