وصیت امام حسن علیهالسلام گرچه به امام حسین علیهالسلام بود، ولی حقیقت وصیت به همهی برادران و بنیهاشم و شیعیان بود، از این رو حضرت عباس علیهالسلام نیز مورد خطاب این وصیت بوده است.
امام حسن علیهالسلام به لقاءالله پیوست، امام حسین علیهالسلام همراه برادران و شیعیان و بستگان، مطابق وصیت، پس از غسل و کفن و نماز، جنازهی امام حسن علیهالسلام را در میان تابوت نهاده و به سوی مرقد منور پیامبر صلی الله علیه و آله
حرکت کردند، بدخواهان کینهتوز مانند مروان و دار و دستههایش به همدیگر گفتند حسین علیهالسلام و بنیهاشم میخواهند. جنازهی امام حسن علیهالسلام را در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وآله دفن کنند، همدیگر را تحریک کردند و اجتماع نمودند تا از دفن جنازهی آن حضرت در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله جلوگیری نمایند، تا آنجا که عایشه سوار بر استر شد و به آنها پیوست و فریاد میزد:
نحو ابنکم عن بیتی…؛
پسر خود را از خانهام دور کنید…
امام حسین علیهالسلام و برادران هر کدام پاسخ آنها را دادند و به آنها فهماندند که جنازه را برای تجدید عهد، کنار مرقد پیامبر صلی الله علیه وآله آوردهایم.
آنگاه امام حسین علیهالسلام همراه برادران و بستگان، جنازه را به بقیع برده و در آنجا به خاک سپردند. (1).
کینههای پلید بدخواهان به جایی رسید که جنازهی امام حسن علیهالسلام را تیرباران کردند، به طوری که هنگام دفن، هفتاد چوبهی تیر از بدن مطهرش بیرون آوردند. (2).
آنچه که در اینجا قابل توجه است این که: حضرت عباس علیهالسلام که در این هنگام 24 سال داشت، هم شجاع بود و هم احساسات جوانی در سر داشت، در عین حال طبق وظیفه به وصیت برادر عمل کرد و با
کمال حلم و بردباری و صبر انقلابی، اطاعت از وصیت امام حسن علیهالسلام را بر احساسات و خواسته خود مقدم داشت و با خویشتن داری و تسلط بر خود به خاطر صلاح اسلام دندان بر روی جگر گذاشت و قهرمانانه خود را کنترل کرد و تعهد و وفاداری خود را نسبت به امام حسن علیهالسلام ایفا نمود.
مرحوم علامه سید عبدالرزاق مقرم مینویسد: روایت شده پس از تیرباران جنازهی مطهر امام حسن مجتبی علیهالسلام، هنگامی که عباس علیهالسلام این وضع دلخراش را دید، غیرتش به جوش آمد، کاسهی صبرش لبریز شد، شمشیر به دست گرفت و تصمیم حمله به آن حرامیان بد طینت گرفت، ولی امام حسین علیهالسلام به سراغ عباس علیهالسلام آمد و بنا به وصیت برادرش امام حسین علیهالسلام که خونریزی را در آن مورد، روا ندانسته بود، عباس را از حمله کردن باز داشت.
حضرت عباس علیهالسلام آتش خشمش را به جان ریخت و به اطاعت از امام حسین علیهالسلام، صبر و تحمل کرد و در انتظار فرصت وعدهی الهی بود تا فرارسد و در شهادتگاه «نوادیس» (کربلا) جان خود را فدای آیین اسلام نماید و به سعادت ابدی نایل شود. (3).
ای امیری که علمدار شه کرب و بلایی
اسد پیشهی صولت، پسر شیر خدایی
یک جهان صولت و پنهان شده در پیشه تمکین
یک فلک قدرت و تسلیم به تقدیر قضایی
1) همان مدرک – اصول کافی، ج 1، ص 302 و 303.
2) انوار البهیه، ص 133.
3) ترجمه العباس سردار کربلا، ص 280.