حادثهای که منجر به شفا گرفتن از محضر باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیهالسلام گردید.
17 فروردین سال 1373 هجری شمسی مصادف با 25 شوال 1415 هجری قمری، سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه آقا امام صادق علیهالسلام بود و قبلا در حرم کریمهی اهل البیت علیهمالسلام اعلان شده بود که در سالروز شهادت امام صادق علیهالسلام عارف وارسته و خطیب توانا آقای فاطمینیا منبر خواهد رفت. حقیر هم طبق علاقهای که به منبر و صحبتهای ایشان داشتم از منزل روانهی حرم کریمهی اهلبیت علیهمالسلام بودم که با موتور گازی تصادف کردم. این تصادف منجر شد که هر دو قلم بزرگ و کوچک پای چپم شکست و به بیمارستان شهید بهشتی منتقل شدم و مدت یک هفته در آن بیمارستان بستری بودم که بدون عمل جراحی پایم را گچ گرفتند و بعد از دو هفته بستری در بیمارستان و منزل تشخیص دکترها بر این قرار گرفت که سر استخوانها سیاه شده و باید عمل جراحی شود و پلاتین داخل پا گذاشته شود.
از آن رو به بیمارستان نکوئی – هدایتی منتقل شدم و در آنجا زیر عمل جراحی قرار گرفتم و در پایم پلاتین خط کشی به اندازهی 20 ضربدر 2 سانتی متر گذاشته و پایم را عمل نمودند و بعد از دو هفته بستری در بیمارستان، مرخصی نمودند و به مدت یک ماه در منزل بستری بودم.
این عمل بستری شدن و عدم تحرک باعث شد که ناراحتیهای داخلی به وجود بیاید که اطبای مراجعه شده تشخیص ندادند که آیا کلیهام آسیب دیده، یا مجاری ادرار، یا پروستات که هر کدام یک نوع تشخیص میدادند و دارو تجویز میکردند.
با رسیدن ماه محرم و عزاداری سیدالشهداء علیهالسلام با یک آمبولانس به استان
قزوین روستای دستجرد زادگاه خودم منتقل شدم و در قزوین هم به دکتر مراجعه نمودم؛ ولی بهبودی حاصل نشد و ناراحتی و دردهای شدید اطراف کمر و کلیهها بود و سوزش ادرار، وجود خون بسته شده در ادرار و خونی بودن ادرار تا این که روز قبل از تاسوعا به پزشک مراجعه نمودم، دارو تجویز کرد و خوب نشدم، فلذا بعد از یأس از دارو و اطبا روز عاشورا طبق برنامهای که در روستا برقرار است عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام روز عاشورا به صورت دسته جمعی زن و مرد در کوچه عزاداری میکنند و بعضی از اهالی، عزاداران را به داخل حیاط دعوت نموده و پذیرائی مینمایند و در این بین گاهی کسانی که مشکل یا مریض دارند در حالی که عزاداران داخل حیاط هستند درب حیاط را میبندند و به عنوان گروگان، عزاداران را به مدت چند دقیقه در داخل حیاط نگه میدارند و کسی که نوحهخوانی میکند با اشعار خاص خود یکی از شهدای کربلا، یا سیدالشهداء علیهمالسلام را قسم میدهد به خدا که مریض او، یا گرفتاری او را که درب خانه بسته است، برطرف نماید.
مادر و همسر سیدهی حقیر کاظم ملائی اقل الطلاب هم از این نعمت معنوی بهرهمند بودند، مادر و همسرم درب یکی از اهالی روستا را که عزاداران در داخل حیاط بودند، بستند و یکی داخل پشت در و دیگری بیرون حیاط و به حضرت اباالفضل علیهالسلام متوسل شدند و حضرت را به مادرش امالبنین علیهاالسلام قسم دادند و او را شفیع عندالله نمودند که حقیر را شفا بدهد.
بنده بعد از یکی و دو ساعت که از این عمل گذشته بود، احساس کردم که کاملا شفا حاصل شده و حضرت عنایت نمودند، به طوری که غروب روز عاشورا دیگر در داخل ادرار خون بسته شده و خونی بودن ادرار برطرف شد و به صورت عادی خود برگشت و تمام ناراحتی داخلی برطرف گردید که بعد از عاشورا به دکتر مراجعه کردم و آزمایش انجام گرفت و نظریه داده شده که بهبودی حاصل شده و تا به حال عود نکرده، الحمدلله.
فلذا خود را آزاد شدهی باب الحوائج اباالفضل علیهالسلام از این مرض میدانم و امید شفاعت حضرتش را در قیامت از پروردگار مینمایم و تمام بیماران و گرفتاران را توصیه مینمایم که با اخلاص مخصوص به حضرتش متوسل شوند و نتیجه بگیرند، ان شاء الله. (1).
1) حقیر وقتی این جریان شفا را برای استاد بزرگوار و اهل قلم حاج آقا ربانی خلخالی نقل نمودم، ایشان فرمودند که این را بنویس و به من بده که در مجلدات تألیفات خود برای حضرت اباالفضل علیهالسلام بیاورم، فلذا به توصیهی ایشان این چند سطر مرقوم گردید. کاظم ملائی.