جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرتش را به مادرش ام‏البنین قسم دادم

زمان مطالعه: 3 دقیقه

حادثه‏ای که منجر به شفا گرفتن از محضر باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه‏السلام گردید.

17 فروردین سال 1373 هجری شمسی مصادف با 25 شوال 1415 هجری قمری، سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه آقا امام صادق علیه‏السلام بود و قبلا در حرم کریمه‏ی اهل البیت علیهم‏السلام اعلان شده بود که در سالروز شهادت امام صادق علیه‏السلام عارف وارسته و خطیب توانا آقای فاطمی‏نیا منبر خواهد رفت. حقیر هم طبق علاقه‏ای که به منبر و صحبت‏های ایشان داشتم از منزل روانه‏ی حرم کریمه‏ی اهل‏بیت علیهم‏السلام بودم که با موتور گازی تصادف کردم. این تصادف منجر شد که هر دو قلم بزرگ و کوچک پای چپم شکست و به بیمارستان شهید بهشتی منتقل شدم و مدت یک هفته در آن بیمارستان بستری بودم که بدون عمل جراحی پایم را گچ گرفتند و بعد از دو هفته بستری در بیمارستان و منزل تشخیص دکترها بر این قرار گرفت که سر استخوان‏ها سیاه شده و باید عمل جراحی شود و پلاتین داخل پا گذاشته شود.

از آن رو به بیمارستان نکوئی – هدایتی منتقل شدم و در آنجا زیر عمل جراحی قرار گرفتم و در پایم پلاتین خط کشی به اندازه‏ی 20 ضربدر 2 سانتی متر گذاشته و پایم را عمل نمودند و بعد از دو هفته بستری در بیمارستان، مرخصی نمودند و به مدت یک ماه در منزل بستری بودم.

این عمل بستری شدن و عدم تحرک باعث شد که ناراحتی‏های داخلی به وجود بیاید که اطبای مراجعه شده تشخیص ندادند که آیا کلیه‏ام آسیب دیده، یا مجاری ادرار، یا پروستات که هر کدام یک نوع تشخیص می‏دادند و دارو تجویز می‏کردند.

با رسیدن ماه محرم و عزاداری سیدالشهداء علیه‏السلام با یک آمبولانس به استان

قزوین روستای دستجرد زادگاه خودم منتقل شدم و در قزوین هم به دکتر مراجعه نمودم؛ ولی بهبودی حاصل نشد و ناراحتی و دردهای شدید اطراف کمر و کلیه‏ها بود و سوزش ادرار، وجود خون بسته شده در ادرار و خونی بودن ادرار تا این که روز قبل از تاسوعا به پزشک مراجعه نمودم، دارو تجویز کرد و خوب نشدم، فلذا بعد از یأس از دارو و اطبا روز عاشورا طبق برنامه‏ای که در روستا برقرار است عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام روز عاشورا به صورت دسته جمعی زن و مرد در کوچه عزاداری می‏کنند و بعضی از اهالی، عزاداران را به داخل حیاط دعوت نموده و پذیرائی می‏نمایند و در این بین گاهی کسانی که مشکل یا مریض دارند در حالی که عزاداران داخل حیاط هستند درب حیاط را می‏بندند و به عنوان گروگان، عزاداران را به مدت چند دقیقه در داخل حیاط نگه می‏دارند و کسی که نوحه‏خوانی می‏کند با اشعار خاص خود یکی از شهدای کربلا، یا سیدالشهداء علیهم‏السلام را قسم می‏دهد به خدا که مریض او، یا گرفتاری او را که درب خانه بسته است، برطرف نماید.

مادر و همسر سیده‏ی حقیر کاظم ملائی اقل الطلاب هم از این نعمت معنوی بهره‏مند بودند، مادر و همسرم درب یکی از اهالی روستا را که عزاداران در داخل حیاط بودند، بستند و یکی داخل پشت در و دیگری بیرون حیاط و به حضرت اباالفضل علیه‏السلام متوسل شدند و حضرت را به مادرش ام‏البنین علیهاالسلام قسم دادند و او را شفیع عندالله نمودند که حقیر را شفا بدهد.

بنده بعد از یکی و دو ساعت که از این عمل گذشته بود، احساس کردم که کاملا شفا حاصل شده و حضرت عنایت نمودند، به طوری که غروب روز عاشورا دیگر در داخل ادرار خون بسته شده و خونی بودن ادرار برطرف شد و به صورت عادی خود برگشت و تمام ناراحتی داخلی برطرف گردید که بعد از عاشورا به دکتر مراجعه کردم و آزمایش انجام گرفت و نظریه داده شده که بهبودی حاصل شده و تا به حال عود نکرده، الحمدلله.

فلذا خود را آزاد شده‏ی باب الحوائج اباالفضل علیه‏السلام از این مرض می‏دانم و امید شفاعت حضرتش را در قیامت از پروردگار می‏نمایم و تمام بیماران و گرفتاران را توصیه می‏نمایم که با اخلاص مخصوص به حضرتش متوسل شوند و نتیجه بگیرند، ان شاء الله. (1).


1) حقیر وقتی این جریان شفا را برای استاد بزرگوار و اهل قلم حاج آقا ربانی خلخالی نقل نمودم، ایشان فرمودند که این را بنویس و به من بده که در مجلدات تألیفات خود برای حضرت اباالفضل علیه‏السلام بیاورم، فلذا به توصیه‏ی ایشان این چند سطر مرقوم گردید. کاظم ملائی.