قبلا از پیشگاه مبارک اباعبدالله الحسین (ع) پوزش میطلبم که نام مبارکش را در کنار نام یزید قرار دادم زیرا مشخصات اخلاقی و خانوادگی صاحبان این دو نام به قدری با هم تفاوت دارد که حدی بر آن متصور نیست… ولی چه میشود کرد این جبر زمان و جبر تاریخ است که همواره صفات و مشخصات متضاد را در کنار هم قرار میدهد و در برابر هم میگذرد مثلا پیوسته در مقابل عدل و داد به ظلم و ستم و در برابر نور و روشنائی – ظلمت و تاریکی و در قبال علم و دانش- جهالت و نادانی قرار گرفته و همیشه این کلمات و این صفات متضاد، مترادف یکدیگر به کار رفتهاند و همچنین این پیشآمد روزگار است که بایستی نام مبارک حسین (ع) در کنار
اسم یزید گذارده شود.
ولی در ضمن، این امر یک حسن و خوبی دارد و آن این است همانطور که انسان در قبال شنیدن کلمات تاریکی و ظلمت، به خودی خود نور و روشنائی در نظرش مجسم میگردد به همان قسم نیز به محض آن که نام یزید به گوش میخورد بلافاصله اسم حسین (ع) که نمودار تقوی و پرهیزگاری میباشد به فکر انسان خطور مینماید و خواه و ناخواه تفاوت این عنصر که یکی نمونه بزرگی و آقائی و دیگری نمونه فسق و فجور میباشد در نظر مجسم میگردد.
اصولا بایستی به این نکته مهم توجه داشت عمل معاویه مبنی بر تعیین فرزندش یزید به عنوان جانشینی و بعدا به عنوان خلیفه مسلمین صد در صد و صرفا محض تأمین حکومت آتیه فرزندش نبوده بلکه نکته اساسیتر و مهمتری نیز در لابلای آن به چشم میخورد که کمتر تاکنون مورد توجه مورخین و نویسندگان قرار گرفته است. شما میدانید که ابوسفیان و معاویه از سرسختترین مخالفان اسلام و پیامبر گرامی و خاندان رسالت بودند و در کلیه غزوات و جنگها علیه مسلمین
میجنگیدند و در اواخر امر هم که اسلام آوردند صرفا جنبه تظاهر داشت و گرنه باطنا و قلبا به اسلام نگرویدند. همواره سعی و کوشش آنها متوجه این امر بوده تا به هر طریقی است ضربههای خرد کننده بر پیکر اسلام وارد سازند و عظمت اسلام و مقام رسول و خانواده گرامی او را از اهمیت بیندازند و به وسیله آن، آتش کینه و خصومت قدیمی و ریشهدار خود را فرونشانند. این فکر در معاویه بعد از جریاناتی که بین او و مولای متقیان و حضرت امام حسن (ع) روی داد شدیدتر گردید و صورت حادتری به خود گرفت و تمامی هم و فکر او مصروف پیدا کردن راهی در این باره میگردید، مسئله جانشینی یزید این راه را برای او هموار کرد. چه بهتر از این که فرزندش یزید را در مقامی بگذارد و در مرتبهای قرار دهد که ویژه پیامبر اکرم، مولای متقیان و حضرت امام حسن (ع) و سایر ائمه اطهار است شما مطمئن باشید که معاویه بهتر از هر کس فرزند خود را میشناخت و میدانست که به هیچ وجه صلاحیت احراز چنین مقامی را ندارد ولی او میخواست با گماردن یزید در رأس حکومت اسلامی، توهین و جسارت خود را به اسلام به منصه
ظهور و عمل برساند و از ارزش خانواده رسالت بکاهد…. و به همین دلیل مفاد صلحنامه را که طبق آن انتخاب خلیفه مسلمین بعد از معاویه با جامعه مسلمین بود نادیده انگاشت و قلم بطلان بر آن کشید.
معاویه آگاهی کامل داشت که اگر انتخاب خلیفه به شورای مسلمین واگذار شود به طور حتم حضرت امام حسین به اتفاق آراء انتخاب خواهد گردید و در نتیجه پایههای حکومتی که تا آن حد برای آن جانفشانی کرده از خانواده امویان خارج خواهد شد لذا نقشه حکومت آتی فرزندش را به نحوی که ذکر شد پیریزی نمود.
اینک برای آنکه اختلاف و تفاوتی که از جمع جهات بین حضرت امام حسین (ع) و یزید بن معاویه وجود داشت روشنتر گردد توجه خوانندگان گرامی را به جدول و آمار صفحه بعد جلب مینمائیم:
جدول و مشخصات خانوادگی سیدالشهدا و یزید
مشخصات خانوادگی: حضرت امام حسین، یزید
جد (پدربزرگ) حضرت امام حسین: حضرت محمد (ص) پیامبر اکرم
جد (پدربزرگ) یزید: ابوسفیان
جده (مادربزرگ) حضرت امام حسین: حضرت خدیجه
جده (مادربزرگ) یزید: هند جگرخوار
پدر امام حسین) ع (: مولای متقیان (ع)
پدر یزید: معاویه
مادر امام حسین) ع (: حضرت فاطمه
مادر یزید: میسیون (دختر دهاتی)
علم و دانش امام حسین) ع (:تسلط کامل در امور مذهبی – فقه و اصول و سایر علوم مربوطه به ویژه در قرآن کریم
علم و دانش یزید: فقط سرودن شعر
فضائل اخلاقی امام حسین) ع (:امانت – درستکاری – نجابت – جوانمردی – بخشش – سخاوت
فضایل اخلاقی یزید: فسق و فجور – عشقبازی – لاابالیگری
زهد و تقوی امام حسین) ع (: انجام فرائض دینی – امر به معروف و نهی از منکر – توجه کامل به مبدأ
زهد و تقوی یزید: قماربازی – بیاعتناء به اصول دین – شرابخواری
نگاهی دقیق و منصفانه به آمار و نمودار فوق هر توضیحی را زائد خواهد ساخت و درمییابیم که تفاوت ره از کجاست تا به کجا و بنا به اصطلاح معروف تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ولی نباید از نظر دور داشت که این عمل معاویه یعنی انتصاب یزید یک حسن و یک خوبی در برداشت و آن، این بود که نیات واقعی و پلید معاویه و به طور کلی امویان را به ویژه بعد از واقعه کربلا برملا ساخت و باعث گردید حکومت آن کمتر از مدتی که انتظار میرفت دچار سقوط و اضمحلال گردد.
و برای اینکه این امر با توجه به منابع خارجی روشنتر گردد. قسمتی از کتاب زندگانی «سیدالشهدا» که به قلم عمر ابوالنصر نویسنده و دانشمند سوریه به رشته تحریر درآمده و مترجم محترم آقای سید جعفر غضبان به ترجمه آن همت گماردهاند عینا نقل میکنیم (1).
»بلی معاویه این طور میخواست ولی خدا طور دیگر خواست. سقوط حکومت معاویه و پسرش و متلاشی شدن بساط حکمروائی آنها در ظرف چند سال که از عدد انگشتان یک دست هم کمتر بود شاهد خوبی است که خدا نخواست. تاریخ به خوبی تمام حوادث را روشن ساخت و به ما نشان داد حکومتی که برای بنیامیه به راحتی به دست معاویه تهیه شده بود به زودی منقرض گردید و دیگر نه مملکتی ماند و نه حکومتی و حتی زندگانی آنها هم به هم خورد و افراد آنها منقرض شده و به قدری منفور و سرشکسته شدند که نسب خود را مخفی کردند«.
1) کتاب مزبور از انتشارات مجله ماه نو میباشد و خوانندگان را به قرائت آن توصیه مینمائیم.