زمان مطالعه: < 1 دقیقه
کربلا کعبهی عشق است و من اندر احرام
شد درین قبلهی عشاق، دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست، دهم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده خدا، چشم به راه تیرم