جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حبیب چایچیان (حسان)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

کربلا کعبه‏ی عشق است و من اندر احرام‏

شد درین قبله‏ی عشاق، دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست، دهم قربانی‏

تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم‏

زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک‏

تا کنم دیده خدا، چشم به راه تیرم‏