قبلا به طور خلاصه خاطرنشان شد که زهیر بن قین، با یادآوری خاطرهی فلسفهی وجودی عباس علیهالسلام، غیرت او را به جوش و خروش انداخت، اینک در اینجا آن را به طور مشروح بازگو میکنیم:
مرحوم علامه سید عبدالرزاق مقرم مینویسد: هنگامی که شمر (در روز عاشورا) فریاد زد: خواهرزادگان من عباس و برادرانش
کجایند؟ و به آنها گفت: شما در امان هستید و آنها به شدت امان شمر را رد کردند (چنانکه ذکر شد) عباس علیهالسلام از نزد شمر بازگشت، و پاسخ قاطع خود به شمر را به عرض امام حسین علیهالسلام رسانید، در این وقت زهیر بن قین (یکی از سرداران یاران امام حسین علیهالسلام(نزد عباس علیهالسلام آمد و عرض کرد: «پدرت علی علیهالسلام از برادرش عقیل که نسب شناس بود، خواست زنی از تبار شجاعان پیدا کند، تا با او ازدواج نماید و فرزند دلیری از او پدید آید، در کربلا به یاری حسین بشتابد، بنابراین پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده، پس مبادا (امان و… باعث شود) از حسین پشت کنی و در حمایت از او کوتاهی نمایی؟» (1).
عباس علیهالسلام با شنیدن این سخن خشمگین شد و گفت:
یا زهیر والله لاریتک شیئا ما رأیته قط؛
ای زهیر! سوگند به خدای چیزی به تو نشان دهم که هرگز آن را ندیده باشی. (2).
آنگاه با غیرت و صلابت خاصی به دشمن حمله کرد و آن چنان شمشیر را بر دشمنان فرود آورد که گویی، شمشیرش همچون آتشی
است که در نیزار افتاده است، در این حمله صد نفر از دشمنان را به خاک هلاکت افکند، که یکی از آنها دلاور بیباک «مارد بن صدیف» بود. (3).
به این ترتیب وفاداری و شجاعت خود را نسبت به حسین علیهالسلام، در عمل به ثبت رسانید، و احتمال زهیر و افراد دیگر را که مبادا امان نامه و امثال آن، در فکر و ارادهی عباس علیهالسلام لغزشی به وجود آورد را احتمالی ناصحیح اعلام نمود. آن گونه که به قول شاعر عرب:
و لا یهمه السهام حاشا
من همه سقایة العطاشا
فجاء بالیمین و الشمال
لنصرة الدین و حفظ الآل؛
هرگز عباس که همهی هدفش رساندن آب به تشنگان بود، در برابر تیرباران دشمن، باز نایستاد، و به انبوه دشمن اعتنا نکرد، تا آنجا که دست راست و چپش را در راه حفظ دین، و یاری خاندان رسالت بخشید.
1) فاضل دربندی مینویسد: زهیر نزد عبدالله پسر جعفر بن عقیل آمد، و پرچم را از او گرفت، و آن پرچم را نزد عباس علیهالسلام آورد، و پرچم را به عباس علیهالسلام داد و ماجرای ازدواج علی با امالبنین علیهاالسلام و هدف از آن را بیان نمود، آنگاه به عباس علیهالسلام عرض کرد: «و قد ادخرک ابوک لمثل هذا الیوم فلا تقصر عن حلائل اخیک…؛ پدرت تو را برای همین روز ذخیره نموده، بنابراین در دفاع از حریم حرم برادرت حسین کوتاهی نکن.» از این سخن غیرت عباس علیهالسلام به جوش آمد… [تا آخر ماجرا] (معالی السبطین، ج 1، ص 434(.
2) ترجمه العباس، ص 212.
3) کبریت الاحمر، ص 387.