جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جوش و خروش غیرت عباس، با یادآوری زهیر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

قبلا به طور خلاصه خاطرنشان شد که زهیر بن قین، با یادآوری خاطره‏ی فلسفه‏ی وجودی عباس علیه‏السلام، غیرت او را به جوش و خروش انداخت، اینک در اینجا آن را به طور مشروح بازگو می‏کنیم:

مرحوم علامه سید عبدالرزاق مقرم می‏نویسد: هنگامی که شمر (در روز عاشورا) فریاد زد: خواهرزادگان من عباس و برادرانش

کجایند؟ و به آنها گفت: شما در امان هستید و آنها به شدت امان شمر را رد کردند (چنانکه ذکر شد) عباس علیه‏السلام از نزد شمر بازگشت، و پاسخ قاطع خود به شمر را به عرض امام حسین علیه‏السلام رسانید، در این وقت زهیر بن قین (یکی از سرداران یاران امام حسین علیه‏السلام(نزد عباس علیه‏السلام آمد و عرض کرد: «پدرت علی علیه‏السلام از برادرش عقیل که نسب شناس بود، خواست زنی از تبار شجاعان پیدا کند، تا با او ازدواج نماید و فرزند دلیری از او پدید آید، در کربلا به یاری حسین بشتابد، بنابراین پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده، پس مبادا (امان و… باعث شود) از حسین پشت کنی و در حمایت از او کوتاهی نمایی؟» (1).

عباس علیه‏السلام با شنیدن این سخن خشمگین شد و گفت:

یا زهیر والله لاریتک شیئا ما رأیته قط؛

ای زهیر! سوگند به خدای چیزی به تو نشان دهم که هرگز آن را ندیده باشی. (2).

آنگاه با غیرت و صلابت خاصی به دشمن حمله کرد و آن چنان شمشیر را بر دشمنان فرود آورد که گویی، شمشیرش همچون آتشی

است که در نیزار افتاده است، در این حمله صد نفر از دشمنان را به خاک هلاکت افکند، که یکی از آنها دلاور بی‏باک «مارد بن صدیف» بود. (3).

به این ترتیب وفاداری و شجاعت خود را نسبت به حسین علیه‏السلام، در عمل به ثبت رسانید، و احتمال زهیر و افراد دیگر را که مبادا امان نامه و امثال آن، در فکر و اراده‏ی عباس علیه‏السلام لغزشی به وجود آورد را احتمالی ناصحیح اعلام نمود. آن گونه که به قول شاعر عرب:

و لا یهمه السهام حاشا

من همه سقایة العطاشا

فجاء بالیمین و الشمال‏

لنصرة الدین و حفظ الآل؛

هرگز عباس که همه‏ی هدفش رساندن آب به تشنگان بود، در برابر تیرباران دشمن، باز نایستاد، و به انبوه دشمن اعتنا نکرد، تا آنجا که دست راست و چپش را در راه حفظ دین، و یاری خاندان رسالت بخشید.


1) فاضل دربندی می‏نویسد: زهیر نزد عبدالله پسر جعفر بن عقیل آمد، و پرچم را از او گرفت، و آن پرچم را نزد عباس علیه‏السلام آورد، و پرچم را به عباس علیه‏السلام داد و ماجرای ازدواج علی با ام‏البنین علیهاالسلام و هدف از آن را بیان نمود، آنگاه به عباس علیه‏السلام عرض کرد: «و قد ادخرک ابوک لمثل هذا الیوم فلا تقصر عن حلائل اخیک…؛ پدرت تو را برای همین روز ذخیره نموده، بنابراین در دفاع از حریم حرم برادرت حسین کوتاهی نکن.» از این سخن غیرت عباس علیه‏السلام به جوش آمد… [تا آخر ماجرا] (معالی السبطین، ج 1، ص 434(.

2) ترجمه العباس، ص 212.

3) کبریت الاحمر، ص 387.