جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جوان در حال اغما شفا یافت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

نویسنده‏ی کتاب ارزشمند «قبس من کرامت سیدنا العباس قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام» می‏نویسد:

هنگامی که این کتاب را می‏نوشتم به طرف خانه‏ام – که نزدیک حرم حضرت عباس علیه‏السلام بود – می‏رفتم، دیدم عده‏ای جمع شده‏اند، به طرف آنها رفتم، دیدم نوجوانی در حدود ده ساله به روی فرش دراز کشیده، خانواده‏اش او را برداشتند. از حال او جویا شدم.

جواب دادند: این بچه تحرک زیادی دارد، خانواده‏اش از او غافل شدند، بر فراز نخل بلندی صعود کرد، وقتی به بلندی نزدیک سر نخل خرما رسید با دیدن یک مار بزرگ – که در سر نخل جای گرفته شده بود – از ترس خود را بر زمین پرت نمود، از شدت ترس بیهوش شد. آنگاه او را به بیمارستان منتقل نمودند.

سه هفته در حال بیهوشی به سر می‏برد بهبودی نیافت.

بعد از مأیوس شدن از مداوای او به پدرش گفتند: او را به خانه ببر تا استراحت کند، زیرا وضعیت مزاجی او مأیوس کننده است.

او را به خانه آوردند و آمپول‏های زیادی تزریق کردند، مدتی در خانه بود، ولی از تزریق آمپول و مصرف سایر ادویه نتیجه نگرفتند.

مادربزرگش به آنها می‏گوید: چرا او را به حرم حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام نمی‏برید؟

آنها به حرف مادربزرگ گوش داده و او را به کربلا می‏آورند و بنا شد او را به حرم حضرت عباس علیه‏السلام ببرند و هم اکنون او را به کربلا آورده‏ایم که به حرم حضرت عباس علیه‏السلام ببریم.

پس از شنیدن این جریان بر حال او بسیار متأثر شدم و گفتم: خداوند او را به برکت حضرت عباس علیه‏السلام شفا می‏دهد.

آنگاه به طرف خانه رفتم، وقتی از خانه بیرون آمدم تا از سرگذشت او باخبر شوم به طرف حرم حضرت عباس علیه‏السلام رفتم دیدم اثری از آن جوان که در حال اغما به سر می‏برد، نیست.

از یکی از خادمان حرم – که میان من و او دوستی صمیمی بود – جویای حال او شدم.

گفت: بله، او را آوردند و من دعا خواندم و از حضرت مسئلت نمودم که از خدا شفای او را بخواهد.

بعد از توسلات مشاهده شد که دست و پای او حرکت می‏کند و کم‏کم حرکت را ادامه داد و دستش را حرکت داد، سپس چشمش را باز کرد و اشاره می‏نمود و دستش را به طرف دهانش حرکت می‏داد. یعنی آب و غذا

می‏خواست. به او آب و غذا دادند و بلندش کردند، سپس شروع نمود به حرف زدن و بالأخره برخاست و از حرم با سلامتی خارج شد و از برکت عنایت حضرت عباس علیه‏السلام به خانه‏ی خود رفت. (1).


1) همان ص 226.