نخستین ثمرهی ازدواج امام علی علیهالسلام و فاطمهی کلابیه در شب چهارم شعبان سنهی 26 هجری به دنیا آمد. مادرش قنداقهی او را به دست امام علی علیهالسلام داد و امام او را در بغل گرفت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، سپس خطاب، به مادر کودک فرمود: نام این نوزاد را چه گذاردهای؟ مادر، با کمال ادب عرض کرد: «من در هیچ امری از شما سبقت نگرفتهام، هر نامی را که شما بپسندید، همان را انتخاب کن.«
امام فرمود: من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم.
حضرت علی علیهالسلام چندین بار در دوران طفولیت حضرت عباس علیهالسلام دستهای نازنین و دیدههای شهلا و پیشانیاش را میبوسید و اشک میریخت و میفرمود: گویا میبینم این دستها در یوم الطف در کنار شریعهی فرات در راه یاری دین خدا قطع میگردد. روزی در چنین حالی امالبنین علیهاالسلام از امام پرسید چرا گریه میکنید؟ امام فرمود: به آنچه بر سر این دستان نازنین خواهد آمد گریه میکنم.
مادر هراسان و شتابان پرسید. چه بر سر آنها خواهد آمد؟
امام با لحن مملو از غم و اندوه فرمود: آنها از بازو جدا خواهد شد.
مادر تا این سخن را شنید گریه چشمانش را پر کرد. و با دلی محزون پرسید:
چرا دستهایش قطع میشوند؟
امام فرمود: در یاری اسلام و دفاع از برادرش حسین علیهالسلام
مادر با کمال صبر، خدای را سپاس گفت که فرزندش فدای سبط نبی فرزند حضرت زهرا علیهاالسلام خواهد بود.
تا بوسه به رخسار پسر داد علی علیهالسلام
از عشق و وفای او خبر داد علی علیهالسلام
دانست جدا شود دو دستش کو را
بوسید و ز بوسه بال و پر داد علی علیهالسلام (1).
از آنجا که حضرت ابوالفضل علیهالسلام خوش سیما و خوش صورت و زیبا اندام بود مادرش از چشم حسودان بر پسر زیبایش نگران بود و میترسید که مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش کنند و در این باره اشعار زیر را سروده است:
اعیذه بالواحد
من عین کل حاسد
قائمهم و القائد
مسلمهم و الجاهد
صادرهم و الوارد
مولدهم و الوالد
یعنی: فرزندم را از چشم حسودان نشسته و ایستاده، آینده و رونده، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک و زاده و پدر، در پناه خداوند یکتا قرار میدهم.
1) سید رضا مؤید.