از جمله احکامی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حتی زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر شایع و جاری بوده و مورد عمل پیامبر و مسلمین واقع گردیده است؛ حکم متعه، یعنی عقد غیر دائم و حج (و طواف) نساء است.
متعه، به دلالت قرآن مجید و فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و به اتفاق جمهور فریقین مسلمانان، فریضه و حلال بوده است. فقط با یک جمله خلیفهی دوم که
بنابر مصالحی آن را گفت، حرام گردید.
عمر در زمان خلافتش بر فراز منبر رفت و گفت:
متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله، انا احرمهما و اعاقب علیهما.
دو متعه است که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود داشته و عمل میشده است، ولی من آن دو را حرام میکنم و مرتکب آن را مجازات مینمایم.
در جایی که حکم ثابت الهی و دستور صریح قرآن و سیرهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سیرهی صحابه و حتی شیخین با وجود دلایل محکم از قرآن و سیره در کتب معتبر اهل سنت بر حلال بودن آن، به گفتار عمر حرام و بدعت گردد و قرنها علمای اهل سنت برای چنین بدعت بیپایهای دلایل سست ارائه دهند؛ احکام دیگر اسلام نیز دستخوش هوا و هوسها، مصلحت اندیشیها و کجفهمیها خواهد شد.
هم چنان که در آیات مربوط به خمس (از جمله آیه 41 سورهی انفال) چنین کردند و آیات ارث و دیگر را به میل خود تفسیر و ترویج نمودند.
خداوند در قرآن مجید میفرماید:
(… فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…) (1).
»پس از این که آنها را متعه نمودید و از آنان بهرهمند شدید، مهر معین را به آنان بپردازید که بر شما واجب است«.
این حکم قرآن مجید به اتفاق علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت – از جمله طبری در جزو پنجم تفسیر کبیر و فخر رازی در جزو سوم از تفسیر «مفاتیح الغیب» – برای متعه و ازدواج موقت است.
همچنین به اتفاق جمیع مسلمین شیعه و سنی، نکاح در صدر اسلام و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله شایع و مشروع بوده و بزرگان صحابه نیز به آن عمل کردهاند. از جمله در «صحیح» بخاری و «مسند» احمد بن حنبل از ابورجاء از عمران بن حصین نقل شده که گفت:
نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلی الله علیه و آله و لم ینزل قرآن بحرمته و لم ینه عنها رسول الله صلی الله علیه و آله حتی اذا مات قال رجل برأیه ما شاء. قال محمد، یقال: انه عمر.
آیهی متعه در کتاب خدا نازل گردید. پس ما همراه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن عمل میکردیم. و قرآن آن را حرام نکرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ما را از آن نهی نفرمود. وقتی که ایشان فوت نمود، مردی با نظر خود آنچه میخواست گفت.
محمد (بخاری) گفت: گفته میشود: آن شخص عمر بوده است. در صفحه 535 جزو اول «صحیح» مسلم باب «نکاح المتعه» آمده است:
… قال عطا: قدم جابر بن عبدالله الانصاری معتمرا فجئناه فی منزله فسأله القوم عن اشیاء ثم ذکروا المتعة.
فقال: نعم استمتعنا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و علی عهد ابیبکر و عمر.
.. عطا گفت: جابر بن عبدالله انصاری برای عمره به مکه آمد. پس ما برای دیدنش به منزل او رفتیم. هر کس از او سؤالی در احکام پرسید. سپس صحبت متعه شد.
او گفت: بله ما در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ابوبکر و عمر متعه مینمودیم.
همچنین در صفحه 467 جزو اول «صحیح» مسلم در باب «المتعه بالحج و العمرة» به طور مسند از ابینضره روایت شده که گفت: من نزد جابر بن عبدالله
انصاری بودم، شخصی وارد شد و گفت:
ابنعباس و الزبیر اختلفا فی المتعتین.
فقال جابر: فعلناها مع رسول الله صلی الله علیه و آله ثم نهی عنهما عمر فلم نعدهما.
ابنعباس و زبیر در دو نوع متعه اختلافنظر دارند.
جابر گفت: ما در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را همراه ایشان انجام میدادیم، سپس عمر از آن دو نهی نمود و ما دیگر آنها را انجام ندادیم.
حمیدی در «جمع بین الصحیحین» از عبدالله بن عباس روایت نموده که گفت:
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متعه میکردیم تا آن که عمر به خلافت رسید و گفت: خدای تعالی برای پیامبر خود هر چه میخواست حلال کرد و اکنون او درگذشته است و قرآن به جای خود باقی است. پس چون به حج، یا عمرهای شروع کردید آن را به اتمام رسانید همانطور که خدا گفته است، و توبه کنید از متعهی زنان، و هر مردی را که نزد من آورند که متعه کرده باشد، سنگسارش میکنم (!!)
بزرگان از صحابه و تابعین (در جواب اشکالتراشی بعضی از اهل سنت) حکم به عدم نسخ آیهی فوق دادهاند مانند عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، جابر بن عبدالله انصاری، سلمة بن اکوع، ابوذر غفاری، عمران بن حصین و دیگران.
همچنین به پیروی از آنان، زمخشری در تفسیر «کشاف» از قول عبدالله بن عباس نقل میکند که آیه متعه از محکمات قرآن است، یعنی نسخ نگردیده است.
و مالک بن انس (پیشوای مالکیها) امر به مشروعیت و جواز متعه و تأیید عدم نسخ آن نموده است.
علاوه بر آن، از سیاق بیان خلیفه دوم میشود فهمید که در زمان بیان جملهاش بر بالای منبر آن دو متعه حلال و مشروع و جاری بوده که او گفته:
متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و انا احرمهما.
و اگر در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله منسوخ شده بود، دیگر نیازی به چنین بدعت و حرام کردنی نبود. و چقدر جرأت میخواهد که کسی بگوید: من حلال خدا را حرام کردم، یا حرام خدا را حلال کردم؛ در حالی که خود پیامبر هم منشأ صدور حکم را خداوند متعال میداند و هنگام ابلاغ احکام میفرمود: خداوند به من امر فرموده تا این حکم را به شما ابلاغ نمایم.
قرآن از قول پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
(قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی) (2).
»بگو من حق ندارم از جانب خودم احکام الهی را تغییر دهم، من فقط از آنچه به من وحی میشود، پیروی مینمایم.»
و خلیفه دوم بیگانه و بیخبر از دستگاه باعظمت وحی الهی، خودسرانه حلال خدا را حرام مینماید.
برای آگاهی بیشتر از فلسفه و شرایط و احکام متعه به کتابهایی که تفصیلا در موارد این موضوع نوشته شده است، میتوان مراجعه کرد، ولی برای روشن شدن اذهان از اثرات مخرب تغییر این حکم الهی و پایهریزی چنین بدعت آشکاری تنها به بیان احمد ثعلبی در تفسیر خود و احمد بن حنبل در «مسند» خود در ذیل آیهی متعه اکتفا میکنیم که از حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل نمودهاند که حضرتش فرمود:
لولا ان عمر نهی عن المتعة ما زنی الا شقی.
اگر عمر از متعه (ازدواج موقت) نهی نکرده بود، جز انسانهای شقی و بدبخت کسی مرتکب عمل زنا نمیشد.
1) سورهی نساء آیهی 24.
2) سورهی یونس آیهی 15.