جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تصادف و نذر

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

جناب آقای غروی فرمودند: من با عده‏ای از رفقا با ماشین خود از قم عازم تهران بودم. در بین راه با یک ماشین روبرو شدم که با سرعت تمام از سمت مقابل می‏آمد. وضع خطرناکی بود، اگر مستقیم می‏رفتم خطر داشت و اگر توقف هم می‏کردم باز خطر تصادف وجود داشت. لذا ماشین را به طرف راست جاده منحرف کرده، به سمت بیابان کشیدم.

در این اثناء به یاد توسل مادرم به حضرت اباالفضل العباس قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام افتادم و من هم دست توسل به دامان آن حضرت زدم و گوسفندی هم برای حضرت ابوالفضل علیه‏السلام نذر کردم. در یک آن، ماشین از تصادفی هولناک و حتمی نجات و رهایی یافت.