جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ترسیم دیگری از آمدن امام حسین به بالین عباس

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مرحوم ملا حبیب‏الله کاشانی می‏نویسد: امام حسین علیه‏السلام وقتی که آخرین صدای جانسوز برادرش عباس علیه‏السلام را شنید پیاده، و به روایتی سوار بر ذوالجناح به سوی نهر علقمه (1) روانه شد، به لشکر دشمن که در آنجا بودند حمله کرد، آنها گریختند، امام حسین علیه‏السلام به آنها فرمود:

الی این تفرون، و قد قتلتم اخی و کسرتم ظهری؛

به کجا فرار می‏کنید، شما که برادرم را کشتید، و کمرم را شکستید؟

امام حسین علیه‏السلام در این حمله، هشتصد نفر از دشمن را کشت،

و فریاد می‏زد: «ای برادر کجایی؟» ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم برنداشت، امام به زمین نگاه کرد، دست‏های بریده‏ی برادر را دید، پیاده شد، و دست‏های بریده را به صورت کشید و بوسید و گریست، و فرمود: «ای داد که برادرم کشته شد.»

امام از آنجا به راه خود ادامه داد، باز ناگاه اسب توقف کرد، امام به زمین نگاه نمود، مشک پاره‏ی برادر را دید، آه جانکاهی برکشید و گریه کرد. سپس به راه خود ادامه داد، تا کنار فرات آمد، ناگاه نگاهش به پیکر پاره پاره‏ی برادرش عباس علیه‏السلام افتاد، بی‏اختیار نعره‏ی جانسوز از دل برکشید و فرمود: «اکنون کمرم شکست، و چاره‏ام اندک شد.»

آنگاه به بالین برادر نشست و سر برادر را به سینه‏اش چسبانید، و به گونه‏ای گریه کرد که حتی دشمنان به گریه افتادند. خطاب به عباس علیه‏السلام فرمود:

جزاک الله خیرا یا اخی، لقد جاهدت فی الله حق جهاده؛

ای برادر! خداوند پاداش نیک به تو دهد، که به راستی در راه خدا جهاد کامل نمودی. (2).


1) در مورد اینکه چرا آنجا را نهر علقمه می‏گفتند، گفتاری ذکر شده، از جمله اینکه: علقم به معین درخت سدر است، چون درختی در کنار آن نهر بود، آن نهر به این نام موسوم شد.

2) تذکرة الشهداء، ص 270.