پس از سال 858، که حرم حسینی علیهالسلام با دست منحوس علی بن محمد فلاح مشعشعی غارت شده بود، سالها بود که حرم بارگاه مقدس کربلا از هر گونه ناملایمات و دستبرد و غارت در امان و محروس بود تا اینکه در روز عید غدیر سال 1216 وهابیها آن را مورد هتک و تجاوز قرار دادند و بر اثر این فاجعهی شوم، که خاطرهی جانسوز آن همهی گذشتهها را به بوتهی فراموشی سپرد، دهها هزار نفوس از مردم کربلا و زوار به خاک و خون کشیده شدند. اکثر مورخین، به این فاجعه اشاره و همگی از آن اظهار تنفر و انزجار نموده و عمل وهابیان را یک عمل ددمنشانه و غیرانسانی معرفی کردهاند و کسی از ملل و نحل و مذاهب گوناگون اسلامی پیدا نشده که از اعمال وحشیانهی وهابیان چشمپوشی کرده و به آن اعتراض و توبیخ ننموده باشد.
بنا به شهادت تاریخ، در پی وقوع حادثهی تخریب، نامههای اعتراض به کشور حجاز سرازیر گشت، و حتی از سوی کشورهای غیرشیعی نیز به عمل وحشیانهی وهابیها
اعتراض و از آن اظهار تنفر گردید. علمای فریقین در باب حادثهی تخریب قبر امام حسین علیهالسلام کتابها نوشته و شعرای وقت نیز اشعار بسیاری سرودهاند که ذکر آنها در این مختصر ممکن نیست، و ما در شرح واقعه، تنها به نقل مستر لونگر انگلیسی و میرزا ابوطالبخان اکتفا میکنیم.
لونگر چنین مینگارد: روز دوم نیسان 1801 میلادی مطابق 18 ذیالحجة 1216 هجری روز عید غدیرخم، وهابیها با قیادت و فرماندهی عبدالعزیز بن سعود به کربلا هجوم آوردند. آنان ششصد شتر سواری و چهارصد اسب سواری داشتند و اکثر اهل کربلا نیز به قصد زیارت نجف الأشرف شهر را خالی کرده بودند. با رسیدن وهابیها، حاضرین در شهر کربلا بیدرنگ به بستن درهای قلعه مبادرت کردند.
وهابیها تا سه روز اطراف قلعه خیمه زدند. بعد از زد و خوردهای انفرادی، ناگهان از یک کاروانسرا دیوار را شکافتند و از آنجا به نزدیکترین در از درهای شهر راه یافتند و [سپس] به صورت قهر، شهر را فتح نموده داخل شدند. مردم از وحشت پا به فرار گذاشتند، اما کمتر کسی نجات یافت؛ وهابیان به هر کسی میرسیدند بدون استثنا وی را میکشتند و به هر خانهای وارد میشدند هر چه بود غارت میکردند.
عدهی کشتهها به هزار نفر – و گفتهاند پنج هزار نفر – و تعداد زخمیها به ده هزار نفر رسید. سپس وارد حرم شده، پنجاه نفر را در داخل حرم نزد ضریح به قتل رسانیدند. پنجاه نفر را در صحن کشتند و کلیهی اموال حرم را از جواهرات و شمعدانها و طلاهای دیوارها و دربهای نقره که با جواهرات منقش و مرصع بوده و پردههای قیمتی و آنچه از دیوار و سقف آویزان بود و تمامی تحف نفیس شاهان و امرای ترک و فارس و عرب را به یغما بردند. (1).
و اما از طرف حاکم شهر، به نام «عمر آغاسی«، که مرد سنی متعصبی بود، جزئیترین عکسالعملی ظاهر نگردید و میتوان گفت توطئه را این خبیث چیده بود؛ انگشت وی از اول بازیگر صحنه بوده و از همین جهت هنگام تهاجم در اولین فرصت از شهر خارج شده و بدون هر گونه آسیب به قریهی هندیه رفت و بعد از آرامش اوضاع برگشت!
میرزا ابوطالبخان اصفهانی، سیاح ایرانی، نیز چنین میگوید: روز چهارم ذیالقعده 1217 هجری به قصد زیارت وارد کربلا شدم و به خانهی عمهام، کربلایی بیگم
رفتم، در حالتی که یک زنی هم با وی بود. وهابیها تمامی اموال آنها را به غارت برده بودند و من به حال آنها رقت کرده کمکشان نمودم.
سپس حادثه را چنین توصیف میکند که: وهابیها روز 18 ذیالحجة 1216، که اکثر اهل شهر آن را به قصد زیارت نجف ترک کرده بودند، با 25000 نفر از سوارهای وهابیها که به اسبهای عربی اصیل سوار بودند فروریختند و قبلا هم جمعی را به طور ناشناس به صورت زوار به کربلا و اطراف فرستاده بودند و با حاکم کربلا «عمر آغاسی» پیمان سری بر علیه شیعه و تشکیلات حسینی بسته بودند زیرا که وی سنی متعصب ضد شیعه بود. در نتیجهی این خیانت، شهر به سهولت تحت تصرف وهابیها قرار گرفت. زیرا عمر آغاسی کلیهی سپاه مدافع را با خود به قریهی هندیه برده بود و شهر از این نظر بلادفاع بود. به همین جهت سلیمان پاشا او را محکوم نموده و به قتل رسانید.
1) أربعة قرون من تاریخ القرآن: مستر لونگریک انگلیسی، ترجمهی استاد جعفر خیاط، صفحهی 233.