جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بی‏گناهی زن و توسل او به حضرت ابوالفضل العباس

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حضرت آیةالله سید محمدمهدی مرتضوی لنگرودی (عبدالصاحب) از مدافعین حریم ولایت در حوزه‏ی علمیه‏ی قم، مرقوم داشته‏اند:

بعد الحمد و الصلاة، بنا به تقاضای دانشمند محترم، علم الاعلام، حجةالاسلام جناب مستطاب آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی – دامت افاضاته العالیه – به نقل دو واقعه که از کرامات باهره‏ی علمدار کربلا، قمر بنی‏هاشم، حضرت ابی‏الفضل العباس علیه‏السلام است و این جانب هر کدام را به یک واسطه از موثقین شنیده‏ام، پرداخته و آن دو واقعه را کاملا به رشته‏ی تحریر درمی‏آورم:

1. واقعه‏ی اول را از شخصی موثق و مورد اعتماد، جناب مستطاب شیخ الاسلام فاضل بنانی، در بیست سال پیش شنیده‏ام و نمی‏دانم اکنون آن مرد بزرگوار زنده است یا مرده، اگر زنده است خداوند او را مؤید و منصور بدارد و اگر مرده است خدا او را غریق رحمت واسعه‏اش بفرماید.

وی گفت: روزی در صحن مطهر حضرت قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام بودم، مشاهده کردم دو مرد، یک زن را با ذلت و خواری به سوی حرم مطهر حضرت عباس علیه‏السلام می‏برند. نزدیک شدم و سؤال کردم که شما چه نسبتی با این زن دارید و قضیه از چه قرار است که او را با این ذلت و خواری به سوی حرم می‏برید؟!

یکی از آن دو نفر گفت: من پدر این زن هستم، و این شخص برادر او است. در قبیله‏ی ما رسم چنین است، اگر دختری که هنوز به خانه‏ی شوهر نرفته آبستن شود او را می‏کشیم. (1)، این دختر من آبستن شده شکمش بالا آمده، خواستیم که او را بکشیم، دختر گفت من بی‏گناهم، من زنا نداده‏ام، مرا به حرم مطهر ابوفاضل ببرید، در آنجا بر شما معلوم خواهد شد که ادعای من درست است یا نه؟ اکنون او را به حرم مطهر ابوفاضل علیه‏السلام می‏بریم تا بر ما معلوم شود قضیه از چه قرار است.

فاضل بنانی گفت: من با آنان وارد حرم مطهر حضرت ابی‏الفضل العباس علیه‏السلام شدم، زن به ضریح مطهر متوسل شد و آه جانسوزی از دل برکشید. وی چون ابر بهاری اشک می‏ریخت و صدای دلخراشش گاه در فضای حرم مطهر طنین‏انداز می‏شد، به طوری که توجه اهل حرم را به سوی خود جلب می‏نمود. ناگاه ضریح مطهر به حرکت آمد و همه‏ی اهل حرم دانستند که کرامتی خواهد شد. سکوت مطلق در حرم حکمفرما شده بود. در آن وقت صدایی از شکم آن زن به گوش همه‏ی اهل حرم رسید. آن صدا چه بود؟ صدا این بود: «امی لیست زانیة«. سه مرتبه این صدا به گوش اهل حرم رسید.

در این موقع چراغهای مخصوص کرامت علمدار کربلا روشن شده، مرد و زن هلهله کردند.

از طرف کلیددار حرم، یک چادر و یک پیراهن به آن زن داده شد و سپس چادر و پیراهن آن زن را گرفته و قطعه قطعه نموده و به عنوان تبرک به مردم دادند.

فاضل بنانی فرمود: یک قطعه از چادر آن زن به اینجانب رسید. وی افزود: مشاهده نمودم که پدر و برادر آن زن، این بار با احترامات فائقه، آن زن را به سوی خانه‏اش هدایت می‏کردند.


1) حضرت آیةالله لنگرودی، با توجه به بیگناهی دوشیزه‏ی مزبور، احتمال می‏دادند که شاید در حمام، نطفه به رحمش رفته و آبستن شده بوده است.