جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیان ابن‏قتیبه در عیادت از فاطمه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه‏ی دینوری در صفحه 14 جلد اول تاریخ الخلفاء الراشدین معروف به «الامامة و السیاسة» و بسیاری از علمای اهل سنت مانند ابن‏ابی‏الحدید نقل نموده‏اند که:

قال عمر لابی بکر: انطلق بنا الی فاطمة فانا قد اغضبناها.

عمر به ابوبکر گفت: بیا به دیدن فاطمه برویم به درستی که ما او را غضبناک کرده‏ایم.

(در بعضی اخبار آمده: ابوبکر به عمر گفت: بیا با هم برویم. ظاهرا این صحیح است(.

خلاصه، با هم رفتند تا پشت در خانه، ولی حضرت بی‏بی مظلومه اجازه ملاقات نداد. ناچار علی علیه‏السلام را واسطه قرار دادند و حضرت زهرا علیهاالسلام در جواب علی علیه‏السلام سکوت اختیار نمود. آن حضرت به همین سکوت اکتفا کرد و ناچار به آنها اجازه ورود داد. آنها وارد شدند و سلام کردند.

حضرت فاطمه علیهاالسلام روی خود را برگرداند و به طرف دیوار کرد.

ابوبکر گفت: ای حبیبه‏ی پیامبر خدا! به خدا قسم! خویشی پیامبر خدا را از خویشی خودم بیشتر دوست دارم و تو را از عایشه دخترم بیشتر دوست دارم. کاش بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرده بودم من قدر و شرف و فضل تو را از همه بهتر می‏دانم و اگر تو را از حق ارث منع کردم از جانب آن حضرت بوده که خودم شنیدم فرمود: لا نورث ما ترکناه فهو صدقة.

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام عرض کرد: من حدیثی از پدرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یادشان می‏آورم. شما را به خدا قسم! آیا نشنیدید که آن حضرت فرمود:

رضا فاطمة من رضای و سخط فاطمة من سخطی فمن احب فاطمة ابنتی فقد احبنی و من ارضی فاطمة فقد ارضانی و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی.

رضایت فاطمه از رضایت من است و غضب فاطمه از غضب من است. پس هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر کس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، مرا خشمگین ساخته است.

قالا: نعم سمعنا رسول الله صلی الله علیه و آله.

گفتند: بلی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این کلمات را شنیدیم.

آنگاه حضرت صدیقه علیهاالسلام فرمودند:

فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه.

پس من خداوند متعال و فرشتگانش را شاهد می‏گیریم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و من از شما راضی نیستم و آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم حتما از شما دو نفر به ایشان شکایت خواهم کرد.

ابوبکر از کلمات و بیانات بی‏بی دلتنگ و گریان شد و گفت: به خدا پناه می‏برم از سخط تو و سخط آن حضرت.

آنگاه حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

والله! لادعون الله علیک فی کل صلاة اصلیها.

به خدا قسم! در هر نماز که می‏خوانم تو را نفرین می‏نمایم.

سپس ابوبکر گریان از محضر بی‏بی بیرون رفت.

مردم اطرافش را گرفتند و دلداریش دادند. گفت: وای بر شما! همه با خوشحالی به خانه‏های خود نزد خانواده‏هایتان می‏روید، مرا واگذارید.

لا حاجة فی بیعتکم اقیلونی بیعتی؛

هیچ حاجتی به بیعت شما ندارم مرا واگذارید، به خدا قسم! بعد از آنچه دیدم و از فاطمه علیهاالسلام شنیدم میل ندارم بیعت من بر گردن مسلمانی باشد.