5- سید حسن منصوری مداح اهلبیت در هیئت صاحب الزمان در 1 / 12 / 1381 ه ش کرامتی را این گونه نقل کرد:
خانمی که پسر مریض صعبالعلاج داشتند، گوید:
روزی بعد از ملاقات پسرم از بیمارستان بیرون آمدم و هیئتهای عزاداری را مشاهده کردم. یکی از هیئتها، هیئت عزاداری حضرت قائم علیهالسلام بود. پیش خود گفتم: نه، به این هیئت نمیروم.
دیگری هیئت حضرت علیاصغر علیهالسلام بود، گفتم: به این نیز نمیروم. هیئتی را دیدم که پرچم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام را حمل میکردند. خودم را به این هیئت رساندم و گفتم: به این هیئت میروم.
سپس رفتم و جلوی نوحهخوان را گرفتم و گفتم: چادرم را زیر پای عزاداران حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام پهن میکنم. تو هم برای من روضهی حضرت زهرا علیهاالسلام بخوان.
مداح گفت: مادر جان! تو نامحرمی، نمیشود توی وسط هیئت عزاداری حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام باشی.
من بسیار اصرار و الحاح کردم، تا این که مداح قبول کرد. بعد از اتمام روضهی حضرت زهرا علیهاالسلام چادر خاکیم را به سر کردم و به بیمارستان آمدم و دیدم که اطراف تخت پسرم ازدحام جمعیت است. پیش خود گفتم: حتما پسرم فوت کرده است و این جمعیت گرد آمدهاند.
پیشتر رفتم و دریافتم که به پسرم شفا کرامت گردیده است.
وقتی پزشکان مرا دیدند، گفتند: خانم کجا رفتید؟ چکار کردید که پسرتان شفا یافت؟
پسرم میگفت: مادر وقتی که شما از بیمارستان رفتید، در عالم مکاشفه حضرت اباالفضل علیهالسلام آمدند و به من لطف کرده، شفا دادند و فرمودند: به مادرت بگو: دیگر چادرش را خاکی نکند. ما اوصاف یک چادر خاکی را شنیدهایم هنوز هم عزادار و غصهدار آن هستیم.
(و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون)
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
سید عبدالله جعفرپور از شهر قرچک