جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به سوی «حرم امن الهی«

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نگاه به حیرت نشسته‏ی بسیاری نظاره‏گر حسین علیه‏السلام بود که با صدایی اندوهبار در کنار مرقد مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با جدش نجوایی غریبانه

داشت و از هجرت سخن می‏گفت. گروهی وی را در حال وداع آخرین با مادر و برادر عزیز خود می‏دیدند و از سیمای غمبار آن حضرت خبری حزن‏انگیز و جانسوز درمی‏یافتند.

دیری نپایید که کاروان حسین به سوی مکه، حرم امن الهی، حرکت کرد، در حالی که ماهتاب وجود ابوالفضل در بین کاروانیان بود و با بیرق هدایت بر شکوه کاروان می‏افزود. امام و همراهان در شب جمعه سوم شعبان 60 هجری به مکه رسیدند و در خانه‏ی عباس بن عبدالمطلب فرود آمدند. (1) آغوش مردم مکه بر کاروان امام حسین علیه‏السلام گشوده بود و استقبال محبت‏آمیز آنان از عشق قلبی آنها به فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خبر می‏داد.

سخنان حضرت با مردم و افشاگریهای امام علیه حکومت یزید، حاکم مکه را بر آن داشت تا خبر ورود حسین علیه‏السلام و فعالیتهای وی را به یزید نوشته و آینده‏ی خود را ایمن سازد.

پس از مدتی امام علیه‏السلام احساس خطر کرد و برای آن که حرمت بیت الله الحرام شکسته نشود، روز هشتم ذیحجه و در حالی که سپیدپوشان زائر فوج فوج به سوی عرفات روان بودند، حج را به عمره تبدیل کرد و به سوی «عرفات عشق و شهادت» کربلا رهسپار شد (2).

خبر شهادت مسلم، سرشک غم از دیدگان فرزند فاطمه جاری

ساخت (3) و خاندان حضرت را در اندوه فروبرد.

»شراف» منزلگاهی بین مکه و کربلا بود که شرافت و بزرگواری سلاله‏ی رسول و پاره‏ی تن بتول را نمایان ساخت. در این نقطه امام علیه‏السلام به عباس علیه‏السلام فرمود:

»ابوالفضل! تو سقا هستی، هر چه در توان دارید آب ذخیره کنید که مهمان تشنه خواهیم داشت.» (4).

ساعاتی بیش نگذشته بود که سیاهی سپاه دشمن خود را نشان داد و بصیرت امام آشکار شد. چون به کاروان حسین رسیدند، امام فرمان داد آنها را سیراب سازند. بدین ترتیب حر بن یزید ریاحی و هزار سربازش سیراب شدند و چارپایانشان نیز از هلاکت نجات یافتند.

این رویارویی آغازی برای ماجرای خونین کربلا شد و امام، اصحاب حضرت و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را در دوم محرم الحرام در نینوای عشق قرار داد.

لحظاتی چند از ورود امام به کربلا نگذشته بود که نگاه نورانی حضرت سیمای سپید اصحاب و دلباختگان را فرا گرفت و جمله‏ای معرفت آفرین از لبان حضرت تراوید:

»ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه

ما درت معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون.» (5).

»مردم بندگان دنیا هستند و دین چون آب دهانی است که بر روی زبانهای آنان جاری است؛ و تا وقتی که معیشتهای آنان فراوان است متعهد و حافظ دین هستند؛ اما زمانی که به بلا و مشکلات آزمایش شوند، دینداران حقیقی اندک خواهند بود.» (6).

مشعل فروزان سخنان امام علیه‏السلام آینده‏ی حرکت حضرت را روشن ساخت و ابرهای ابهام و تردید را از آسمان اندیشه‏ی اصحاب کنار زد. در این میان، معرفت و عشق عباس در کنار شهامت و ارادتش چنان جلوه‏گر شد که نخل امید دوستان را بارور ساخت و بستان ایمان آنان را رایحه‏ی ایثار و فداکاری بخشید.

آفتاب یقین ابوالفضل علیه‏السلام چنان بود که از آغازین لحظه‏ی حرکت کاروان هماره دست اطاعت از امام حسین علیه‏السلام بر سینه و اندیشه‏ی حمایت از وی در سر داشت، پروانه‏وار اطراف زنان و کودکان حرم حسینی در گردش بود و با همه‏ی توان در برآوردن نیازهای آنان می‏کوشید.

گلواژه‏های «عمو» و «برادر» از لبان اهل حرم بیرون می‏تراوید و با آغوش پر مهر و سیمای سپید و به نور نشسته‏ی عباس روبه‏رو می‏شد. اخلاص، مواسات، فداکاری و ایثار ابوالفضل روز به روز شکوفاتر می‏شد و بسان نسیمی فرح‏بخش اهل بیت علیهم‏السلام را در آرامش فرومی‏برد.


1) مقتل الحسین، ص 158، زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، ص 121 – 120.

2) الارشاد، ص 67؛ مقتل الحسین، ص 194 – 193.

3) اللهوف، ص 32.

4) زندگانی قمر بنی‏هاشم، ص 83؛ مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 214.

5) ر. ک: مقتل الحسین مقرم، ص 231، منتهی الآمال، ج 1، ص 622.

6) لمعات الحسین علیه‏السلام، علامه سید محمد حسین تهرانی، ص 38.