همچنین آقای فلسفی فرمودند: که بنده در اسفراین برای تبلیغ رفته بودم. پای منبر پیرمردی بسیار معنوی نشستم. اهل سبزوار گفتند: این شخص سرگذشتی دارد.
یک عده تجار مسیحی در میانه باد اسفراین، تجارت مهم داشتند و این شخص واسط بود. برای آنها جنس تهیه کند، از جمله پنبه، گندم و غیره و آن مسیحیها هم با شوروی تجارت داشتند. از طرف دولت ایران به آنها حکم اخراج این تجار مسیحی آمد. حساب کردند به پول قدیم بیست هزار تومان که حالا تقریبا بیست میلیون تومان میباشد اختلاف حساب پیدا کردند که تجار گفتند: ما بیست میلیون تومان دادهایم و آن شخص گفت: شما به ما آن مقدار ندادهاید. چون آن طرف دید دولت میخواهد آنها را از ایران بیرون کند او هم گفت: من یک دینار هم بدهکار نیستم. در جواب آن مسیحیها گفتند: ما تو را به ابوالفضل مسلمانها واگذار کرایم. به شرط این که سه دفعه به نام حضرت ابوالفضل مسلمانان رو به قبله قسم بخوری. آن وقت هیچ ادعا نداریم در حالی که میتوانیم از شما باز پس بگیریم. آن مرد وضو گرفت، سه مرتبه هم قسم خورد؛ او هم با آن پولها بیست خانه ساخت، پولش تمام شد و در آخرین – که بیستمین خانه باشد – ستونی را بلند کرد و یک دفعه گفت: کمرم درد گرفت. او تمام خانهها را فروخت به دارو و دکتر داد و به خاک ذلت و بیچارگی نشست. این نتیجه گستاخی به خاندان اهلبیت عصمت علیهمالسلام است