جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به آن فرشتگان بگویید که آن شخص را آزاد کنند

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

این جانب شؤزب احمدی که مداح اهل‏بیت هستم و نیز آذری زبان هم هستم. ما آذری‏ها به حضرت ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) علاقه خاصی داریم و بیش‏تر در سال به او متوسل می‏شویم. وقتی کتاب چهره درخشان قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) را می‏خواندم علاقه‏ام از گذشته به آن حضرت بیش‏تر شد. مخصوصا قسمت کراماتی که در باب مسیحیان و زرتشتیان و اهل سنت مرا خیلی منقلب کرد و لازم دیدم داستانی را که از زبان مداح اهل‏بیت جناب آقای خلج در تاسوعای محرم الحرام سال 80 نقل می‏کردند برایتان ارسال کنم تا آن را زینت بخش جلد چهارم این کتاب کنید. داستان از این قرار است:

شخصی در عالم رویا می‏بیند که قیامت بر پا شده و حساب اعمالشان را می‏رسند. وقتی که نوبت این شخص شد. اعمال بد این شخص از خوبش بیش‏تر بود. و فرشتگان عذاب دستور دادند او را به سوی جهنم ببرند. وقتی شخصی موردنظر را به جهنم می‏بردند ناگهان چشمش در گوشه به پرچم سبزی که به نام حسین بن علی (علیه‏السلام) افتاد. آن شخص به فرشتگان می‏گوید: من در دنیا به این پرچم ارادت خاصی داشتم و اکنون از شما می‏خواهم که بگذارید به این پرچم عرض ارادت کنم.

فرشتگان به او گفتند: ما مأموریم و معذور که شما را بی‏درنگ به سوی جهنم ببریم. گفتگوی آن شخص با فرشتگان عذاب به گوش امام حسین (علیه‏السلام) رسید.

امام حسین (علیه‏السلام) قمر بنی‏هاشم را به آنجا فرستاد تا از ماجرا باخبر

شود حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) بعد از بازگشت ماجرا را برای امام حسین (علیه‏السلام) شرح داد. ایشان به قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) فرمود: بروید به آن فرشتگان بگویید که آن شخص را آزاد کند. و آن شخص هر کس را دوست دارد می‏تواند شفاعت کند و در پیش ما باشد.

شؤزب احمدی. قرچک ورامین‏