9- دوست گرامی حجتالاسلام بابایی مازندرانی حفظه الله ساکن قم میفرمود:
یکی از دوستان ما که در نوبهار قم ساکن است، مادرش بیمار شد و حالش وخیم گشت. او را به بیمارستان منتقل نمودند. پس از آزمایشات، سونوگرافی، نوار و غیر ذلک که انجام گشت، معلوم شد که دریچههای قلبش بسته شده است، خیلی هم خطری است و باید عمل جراحی شود.
دکتر به او گفت: باید پنج میلیون تومان آماده کنی تا مادرت را عمل جراحی نماییم.
رفیق ما هم که بر روی ماشینی کار میکند و درآمد خیلی هم ندارد، قصد میکند تا منزلی که در قم دارد، بفروشد، تا مادرش را عمل کند.
من گفتم: اگر پولی میداشتم که به درد عمل مادرت بخورد، میدادم تا منزل را نفروشی و داشته باشی.
رفیق ما متوسل به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام میشود و شفای مادر خود را از آن امامزاده عظیمالشأن میخواهد و چیزی هم نذر مینماید.
او خدا را شاهد میگرفت که وقتی به خانه آمدم، مادرم گفت: مثل آن که درد از من رفع گردید و خوب شدم. بلافاصله با وسیلهای به بیمارستان تهران منتقل کردیم، تا دوباره سونوگرافی، آزمایشات، انجام گیرد تا ببینیم چه رخ داده است.
باز خدا را شاهد میگرفت و میگفت: وقتی مادرم را به بیمارستان تهران منتقل کردم، به دکتر گفتم: ببینید چه رخ داده است؟
دکتر رو به من کرد و گفت: اصلا پروندهای که اینجاست، به نام دیگری است، نه به نام او و پروندهای برای او نمیباشد، معلوم شد که حضرت ابوالفضل علیهالسلام مادرم را شفا داده است.