زمان مطالعه: < 1 دقیقه
همان، صفحه 50.
بزن جام از میجان پرور عشق
بگیر از دست ساقی، ساغر عشق
برآید آفتابی هستی افروز
شود هر دل سپند مجمر عشق
گوارایت شود شهد شهادت
گلوگر تر کنی از کوثر عشق
دهندت رتبهی عین الیقین را
اگر در سینه داری باور عشق
کسی نومید از این درگه نگردد
ندارد برگ باطل دفتر عشق
به تیغ عشق هر کس جان سپارد
سرش گردد سزای افسر عشق
به راه عشق جانبازی بیاموز
ز سردار امیر لشکر عشق
ابوالفضل آن گل بستان حیدر
که در دشت بلا شد پرپر عشق
در آن هنگامه هر زخمی که برداشت
دمید از جای آن صد اختر عشق