یکی از مداحان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام کرامتی را این گونه نقل میکرد:
برادری داشتم که مریض شد، مریضی وی خیلی سخت بود، تا جایی که یک لحظه امیدمان ناامید شد، و تا خواستیم او را از زمین برداریم که به دکتر ببریم، او از بالای دست به روی زمین افتاد، هر چه او را صدا زدیم، پاسخ نداد. یک لحظه متوجه شدیم که او تمام کرده است.
پدر و مادرم هر دو بالای سر او نشسته بودند و در حال مرگ بودند، همه افراد خانواده سروصدا میکردند. همسایهها جمع شدند و عدهای برای آوردن تابوت رفتند.
من تا این وضع را دیدم گفتم: یعنی دیگر هیچ کاری نمیشود کرد و او تمام کرده؟!
یک لحظه متوجه عکس حضرت عباس علیهالسلام – که روی دیوار بود – شدم. با عجله نزدیک او رفتم و از آنجایی که خیلی ناراحت بودم، دستم را محکم روی عکس اباالفضل العباس علیهالسلام زدم و گفتم: یا اباالفضل! اگر عیسی بن مریم زنده بود، او را زنده میکرد، ولی حالا همهی مسیحیان در مشکلاتشان تو را صدا میزنند: یا اباالفضل! به داد دل پدر و مادرم برس، چون پسرشان از دنیا رفت.
در این حال یک لحظه دیدم، برادرم یک اقه زد و سرش را تکان داد، یک لحظه همه متوجه شدند. گفتند: گویا زنده است او را تکان دادند. و چند نفس عمیق کشید بعد که فهمیدیم جان دارد، او را به دکتر بردیم و حالش خوب شد به
حمد الله تعالی از آن پس مریض نشده و در عین حال از مداحان خاندان حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد.
اما به خاطر این که مادرم آن حادثهی تلخ را به یاد نیاورد، نه اسم خود را میگویم و نه اسم برادرم را و این معجزه را گفتم تا دیگران مقام حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام را بفهمند، که تا حد است.
بلی، این بود کرامتی از وجود نازنین حضرت عباس علیهالسلام. اگر همهی عالم را بگردیم به غیرتمندی اباالفضل علیهالسلام پیدا نمیشود، و این روایت را خود حضرت فرمودند:
چون من کنار نهر علقمه ناامید شدم و دیدم ناامیدی چه قدر سخت است، هر کس دست توسل به سویم بلند کند، ناامیدش نمیکنم. (1).
1) غیرة العباسیه ص 220.