جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

با تعجب گفت: چشمت خیلی خوب است

زمان مطالعه: 2 دقیقه

5. آقای حاج یوسف حارس، که مردی ادیب است و کتابخانه‏ی مهم خود را به مکتبه‏ی امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نجف اهدا نموده و فعلا مسئول آن کتابخانه می‏باشد، این قضیه را برایم نقل کرد:

ایشان رفیقی دارد به نام عاد، فرزند عبدالعباس آل مزهر، که وکیل پایه یک دادگستری در بغداد است و پدرانش از شیوخ مهم فرات الأوسط می‏باشند و در استقلال عراق نقش مهمی داشته‏اند. این آقای عاد چشم راستش نابینا شد و به اطبای بغداد مراجعه کرد. چون خللی در شبکه‏ی داخل چشم بود او را مأیوس نمودند. برای معالجه عازم لندن گردید.

آنجا به او گفتند احتمال شفا و معالجه 5 درصد است و ما هیچ تعهدی برای معالجه به شما نمی‏دهیم، اگر حاضرید به مسئولیت خودتان اقدام به عمل نموده و ورقه را امضا کنید، او امضا کرد. شبی که صبح آن بنا بود عمل انجام شود، از روی تخت بیمارستان، به حضرت ابی‏الفضل علیه‏السلام متوسل شده و بنا به رسم و عادت جاری، 5 عدد گوسفند هم برای حضرت عباس علیه‏السلام نذر کرد و با حالت اضطراب به خواب رفت.

در عالم رؤیا، به محضر حضرت اباالفضل علیه‏السلام شرفیاب شد، به وی فرمودند:

– نگران نباش، چشمت خوب می‏شود و من گوسفند نمی‏خواهم، فقط چیزی که از تو می‏خواهم این است که پس از بازگشت به بغداد، از خانه‏ات به کربلا می‏روی؛ به قصد زیارت حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام به نیابت من، و چون به حرم مطهر رسیدی می‏گویی: آقا، اباعبدالله، مرا حضرت اباالفضل فرستاده که شما را از طرف ایشان زیارت نمایم.

عمل جراحی انجام شد. روز بعد وقتی که پروفسور جراح، که چشم او را عمل نموده بود، چشم او را باز نمود و فهمید که چشمش خیلی خوب عمل شده، خوشحال شد و با تعجب گفت: چشمت خیلی خوب است! مریض قصه‏ی خواب خود را برای او نقل کرد. دکتر متحیر ماند و بر تعجبش افزوده گردید.

این مختصری بود از کرامات حضرت اباالفضل، باب الحوائج علیه‏السلام، امید است خدمات شما مورد قبول درگاهش گردد. سید محمدعلی میلانی غره‏ی رجب 1414

هجری قمری. (1).


1) جناب میلانی کرامات دیگری را نیز مرقوم داشته‏اند که در صفحات آینده خواهید خواند.