حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمدکاظم حسینی شاهرودی، فرزند عالم متقی آیةالله العظمی آقای حاج سید محمد حسینی شاهرودی دام ظله الوارف، در تاریخ 27 شعبان المعظم سال 1416 ه ق چنین مرقوم داشتهاند:
36. در سال 1358 هجری شمسی، یکی از اخویها عمل جراحی داشت. او را در بیمارستان (کوفه – عراق) بستری کرده بودیم و بنده همراه ایشان بودم. یک روز دیدم مردی را آوردند و کنار تخت اخوی خواباندند. آن شخص بیهوش بود و شخصی هم بالای سرش مواظبش بود. سبب بیهوشی آن مریض را پرسیدم، گفت خودش مقصر است که، حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام او را زده است. گفتم به چه علت حضرت او را زده است؟
گفت: جریان از این قرار است. یک پیرزنی است در عشایر ما، این پیرزن کسی را ندارد که خرج او را تأمین کند، فقط یک باغستانی دارد که آن باغ در حدود چهل اصله درخت خرما دارد.
پسرعموی این پیرزن جنب باغ این زن باغی دارد. پسرعمو به این فکر افتاد باغ را از چنگ این پیرزن درآورد و ضمیمهی باغ خودش نماید، چون پیرزن کسی و دادرسی نداشت. خلاصه باغ را پسرعمویش از دستش درآورده و تصرف نمود. در عراق در بین زنها رسم است کسی که حاجت دارد میرود کنار ضریح مطهر حضرت عباس علیهالسلام مقداری از گیسوانش را میچیند و در داخل ضریح مطهر میاندازد، پیرزن هم رفت حرم حضرت عباس علیهالسلام از باب عرض حاجت و شکایت همین کار را کرد.
سپس کنار ضریح مطهر عرض کرد حاجت من این است: هر کس از این درخت بالا برود بیفتد! پس از شکایت پیرزن که حقش غصب شده بود، اولین کسی که از این درخت بالا رفت همین شخص بود، که افتاده مجروح و بیهوش شده است و دندههایش شکسته است آقای شاهرودی افزودند که من گفتم: این مریض بیهوش از غاصبین است؟ گفت: نه،تازه این کارگر است!
من به این حرفها اعتماد نکردم. فردا که او به هوش آمد رفتم کنار تختش و قصه را در حضور خود او، مجددا از همراه وی سؤال کردم. شخص همراه همه را جواب داد و مرد مجروح نیز که تازه به هوش آمده بود و همه را گوش میداد تصدیق کرد.
خوانندگان محترم توجه داشته باشند که تازه این غاصب اصلی نبوده و از کارگران آن مرد غاصب بوده است! فقط به اشاره بگویم: وای به حال غاصبین حقوق محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آل محمد علیهمالسلام در طول تاریخ!