جناب آقای دکتر غلامرضا باهر، ریاست محترم بیمارستان آیةالله العظمی حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی «قدس سره» در قم، طی نوشتهای در تاریخ 24 / 6 / 74 مرقوم داشتهاند:
3. داستان زیر را دوست عزیز و یار دیرینم که ارادت به او را از دوران دبیرستان در وجودم احساس میکنم برایم تعریف کرده است و من برای آشنایی بیشتر خوانندگان دربارهی کرامات حضرت ابوالفضل العباس قمر بنیهاشم علیهالسلام به رشتهی تحریر درمیآورم و در پایان، قطعهی شعری را نیز که در تاریخ 30 / 2 / 72 با عنوان «علمدار کربلا» سرودهام تقدیم میکنم. دوستم میگفت:
از مشهد با هواپیمایی عازم تهران بودیم. در انتهای سفر، وقتی چراغهای «کمربندها را ببندید» روشن شد، همگان کمربندها را بستند و منتظر فرود هواپیما در فرودگاه شدند. اما لحظهای بعد بلندگوی هواپیما، سرنشینان هواپیما را مخاطب قرار داد و گفت: ما در بالای باند فرودگاه در حال گشت زدن هستیم و چرخهای هواپیما به علت نقص فنی باز نمیشود، لطفا آمادهی رویارویی با پیشآمد احتمالی سقوط و خروج از پنجرههای اضطراری باشید! و به فرودگاه نیز اعلام شده بود تا تدابیر لازم برای مبارزه با سقوط و انفجار احتمالی هواپیما را به کار گیرند.
مردم مشغول گریه و زاری و خداحافظی با یکدیگر بودند که، ناگهان یک مسافر «ارمنی» با لهجهی خاص خود گفت: ای ابوالفضل مسلمانها! کرامت کن تا چرخهای هواپیما باز شود! نالهی این فرد دلسوخته کار خود را کرد و چرخها باز شد و هواپیما با سلامت کامل در فرودگاه بر زمین نشست!
آقای دکتر باهر، شعری نیز در باب علمدار کربلا علیهالسلام سرودهاند که زینت بخش این گفتار میسازیم: