جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

این عزادار حسین و عباس است

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کرامات حضرت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام و حضرت قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام که از زبان چند پیر غلام آستان حسینی شنیده‏ام و ایشان از متدینین شهر ولایتی رفسنجان می‏باشند.

آقای جواد یزدان پناه دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران – که اهل رفسنجان است – برای حقیر؛ علی‏اصغر هادوی مداح نقل کرد و گفت:

در اوایل دانشگاه من در ایام عاشورا و تاسوعای حسینی یک روز متوجه شدم که پدرم مرحوم حاج علی محمد یزدان پناه که علاقه‏ی خاصی به اهل‏بیت علیهم‏السلام داشت، دنبال هیئت می‏دوید، و سینه می‏زد و مکرر یا حسین یا حسین و یا اباالفضل می‏گفت.

من با چند نفر از رفقا این منظره را دیدیم، من آمدم جلو و با عصبانیت گفتم:

بابا! چرا این کارها را می‏کنی؟ چرا با این کارها مرا خجالت‏زده می‏کنی؟ پدر جان! مگر نمی‏دانی من دارم دکتر می‏شوم! ولی تو داری آبرو و حیثیت مرا خدشه‏دار می‏کنی (!!)

نامبرده می‏گوید: وقتی من این حرفها را می‏زدم، پدرم سکوت اختیار کرده بود و فقط اشک می‏ریخت، یک دفعه جلوی رفقای من گفت: پسرم! همین را به تو بگویم که وقتی من از دنیا رفتم به تو خبر می‏دهم که چرا این قدر پابرهنه دنبال هیئت اباالفضل علیه‏السلام راه می‏افتادم و اربابم را صدا می‏زدم.

او می‏گوید: مدتی نگذشت که پدرم به علت کهولت سن و بیماری از دنیا رفت.

(آقای هادوی شما مداح اهل‏بیت علیهم‏السلام هستید آنها هم در دنیا به فکر نوکرانش هستند و هم در لحظه‏ی جان دادن و آخرت.)

او می‏گوید: بعد از مراسم شب چهلم پدرم، یک شب جمعه خیلی دلم گرفته بود، آمدم کنار قبر پدرم فاتحه خواندم و شروع کردم به گریه کردن و گفتم: بابا! خودت به من قول دادی بعد از مرگم به تو خبر می‏دهم، چرا حسین حسین می‏کردی؟

آن قدر گریه کردم که از خود بیهوش شدم، در عالم خواب و بیداری پدرم را دیدم، آمد دستی به پشت من زد و مرا به اسم صدا زد و گفت: عزیزم! وقتی بدنم را دفن کردید، دیدم دو ملک آمدند و از من سؤال کردند، یک مرتبه هم ندایی آمد، فرمود: این عزادار حسین و عباس علیهماالسلام است.

تا این جمله را فرمود: این دو ملک شروع به بوییدن من نمودند و بوسیدند.

وقتی که نکیر و منکر بدنم را دیدند

دورم بگرفتند و تنم بوییدند

گفتند زتنش بوی حسین می‏آید

از عشق حسین گناه من بخشیدند