جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اگر بمیرم ابوالفضل سرم را به دامن می‏گیرد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

نامه جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای محمدرضا خورشیدی، مروج مکتب اهل‏بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) طی نامه‏ای به انتشارات مکتب الحسین اظهار داشتند:

با عرض ادب و امید سلامتی برای آن جناب، کرامتی از باب الحوائج آقا ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) ذکر می‏شود:

1- مرحوم آیت الله سید عبدالغفار مازندرانی (ره) از علمای بزرگ نجف اشرف و از اساتید مرحوم آیت الله خوئی سید محمد هادی میلانی (ره) بود. یکی از فرزندان آن بزرگوار به نام سید محمد تقی اشرفی بود – که کرامتی راجع حضرت علی اکبر علیه‏السلام در جلد اول چهره درخشان قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) (چاپ اول، صفحه 286) از ایشان نقل شده است.

حقیر کرامت زیر را از عده‏ای از برادرزاده‏ها و پسر عموی مرحوم سید محمد تقی اشرفی شنیدم:

مرحوم اشرفی سالیانی افتخار داشت که دهه عاشورا به شهر مراغه می‏رفت. و بدون چشم‏داشت مادی و افتخاری در مجلس حسینی به وظیفه ارشاد و ذکر مصائب مشغول می‏شد. در یکی از این سال‏ها در روز عاشورا – ظاهرا نزدیک ظهر – یک دفعه در حال روضه‏خوانی گفت: همین الآن اگر بمیرم سرم را اباالفضل (علیه‏السلام) به دامن می‏گیرد [قریب به این مضمون]

به محض گفتن این جمله می‏افتد و جان می‏سپرد. غوغای عجیبی در شهر مراغه و بین مردم و عزاداران حسینی ایجاد شد. به بستگان و فرزندان آن مرحوم اطلاع دادند و آنها از تهران برای تحویل جنازه می‏رفتند. ولی اهالی مراغه اصرار داشتند که حالا که تقرب و مقام او نزد اهل‏بیت و آقا ابوالفضل برای ما ثابت شده، باید برای تبرک و افتخار ما، بدن ایشان در همین مراغه دفن گردد. ولی سرانجام فرزندان و اقوام آن مرحوم با اصرار آنها را قانع کردند و جنازه او را به شهر قم منتقل نموده و در صحن خاکفرج دفن نمودند. خداوند همه ما را خادم با

اخلاص درگاه اهل‏بیت علیهم‏السلام قرار دهد.