جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انوار عشق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

همان، صفحه، 529.

ای که هستی طالب دیدار با انوار عشق‏

دیده‏ی دل باز کن تا بنگری دیدار عشق‏

با وجود آن که هر مشکل آسان عقل‏

عقل هم حیران بود پیوسته اندر کار عشق‏

از می‏غم خواهی ارسازی تهی مینای دل‏

مست شو ای هوشیار از ساغر سرشار عشق‏

ساغری از باده‏ی خمخانه‏ی وحدت بنوش‏

تا نماند بر تو پنهان سری از اسرار عشق‏

لب گشا چون «اختر طوسی» به مدح آنکه بود

از وجود فایض الجودش پدید آثار عشق‏

حضرت عباس شبل شیر حق شاه نجف‏

آنکه بودی نوگلی از گلبن گلزار عشق‏

آنکه چون در روز عاشورا پی رزم خسان‏

راند در میدان سمند چابک رهوار عشق‏

نعره می‏زد از جگر چون شیر، هنگام شکار

آن هزبر پیل انداز نهنگ او بار عشق‏

ناگهان لشکر هجوم آور شدند از چارسو

جانب آن شهسوار جنگی مضمار عشق‏

از جفای نوفل و ظلم حکیم بن طفیل‏

شد جدا از تن دو دست آن سپهسالار عشق‏

بر زمین افتاد چون از پشت زین در خون طپید

پیکر آن جنگجوی وادی خونخوار عشق‏

داد آن سقای شاه کربلا چون تشنه جان‏

کرد سیرابش حق از سرچشمه‏ی انهار عشق‏

در ره عشق برادر کرد چون جان را نثار

نام او مسطور آمد بر سر طومار عشق‏