امکلثوم، بنت فاطمة الزهراء علیهاالسلام، خواهر دیگر حضرت عباس علیهالسلام از بطن دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میباشد، که ابنعبدالبر در استیعاب او را نام برده، و سبط بن جوزی نیز در تذکرة الخواص گوید: حضرت فاطمه علیهاالسلام را فرزندانی به این ترتیب بوده است: حضرت امام حسن، حضرت امام حسین علیهمالسلام، زینب علیهاالسلام، و امکلثوم علیهاالسلام.
علامهی خبیر، سید محسن امین عاملی، در اعیان الشیعه از وی نام برده، و در پایان
شرح حال او گوید: او را به حبالهی نکاح عون بن جعفر طیار رضی الله عنه درآوردند. (1).
روایت شده است که چون حضرت سیدةالنساء، فاطمة الزهراء علیهاالسلام دنیا را وداع گفت، حضرت امکلثوم برقعی به صورت انداخته و عبایی بر سر کشید که دامن آن به روی زمین میکشید و با نالهی جانسوز پیاپی میگفت: یا ابتاه، یا رسول الله، الآن مصیبت و سختی پنهان شدن تو در نظر ما آشکار گردید و این فراقی است که هرگز لقایی بعد از آن نخواهد بود.
دو شیخ بزرگوار، مفید و طوسی، در امالی خویش آوردهاند که: انه لما ضرب امیرالمؤمنین علیهالسلام احتمل فادخل داره فقعدت لبابة عند رأسه و جلست امکلثوم عند رجلیه ففتح عینیه فنظر الیها فقال الرفیق الأعلی خیر مستقر و أحسن مقیلا فنادت امکلثوم وا ابتاه ثم جاءت الی عبدالرحمن بن ملجم و قالت: یا عدو الله قتلت أمیرالمؤمنین علیهاالسلام قال: انما قتلت أباک قالت: یا عدو الله انی لأرجو أن لا یکون علیه بأس قال: فأراک لها تبکین علیه و الله لقد ضربته لو قسمت بین أهل الکوفة لأهلکتهم.
یعنی هنگامی که ابنملجم ملعون ضربت بر فرق امیرالمؤمنین زد آن حضرت را به سوی خانه حمل دادند، لبابه بالای سر آن حضرت و امکلثوم نزدیک قدمهای آن حضرت نشستند. حضرت در این وقت دیدگان حق بین خود را گشود و به جانب امکلثوم نظری افکند و فرمود: اکنون به سوی خداوند مهربان سفر میکنم که بهترین مقام و نیکوترین منزل است. نالهی امکلثوم به وا ابتاه بلند شد، سپس به نزد ابنملجم آمد و فرمود: ای دشمن خدا، کشتی امیرالمؤمنین را؟! آن ملعون گفت: من امیرالمؤمنین را نکشتم، بلکه پدر تو را کشتم! آن مخدره فرمود: امیدوارم که بر پدرم از این ضربت باکی نباشد، آن ملعون گفت: (گویا) میبینم که بر مرگ پدرت ناله و گریه میکنی، زیرا به خدا قسم، ضربتی بر او زدم که اگر آن را بر همهی اهل کوفه قسمت کنند همه را هلاک خواهد کرد!
1) ریاحین الشریعه: جلد 3 صفحهی 245.