جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امشب در کربلا بمانید آن زن را به حرم ببرید

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سید سلیمان سید حسن آل ضیاءالدین در مغازه مهر و تسبیح فروشی در درب قبله امام حسین (علیه‏السلام) در حضور جمعی از زائران سعودی و ایرانی و بعضی فرزندانش چنین نقل کرد:

در سال 1950 میلادی کنار دروازه ورودی با عده‏ای از خدام حرم نشسته بودم شب جمعه بودم در مسیر راه زائرانی که از طویرج وارد کربلا می‏شوند. ناگهان دیدیم زنی را که در میان چادری پیچیده و او را حمل نمودند. شوهرش و عده‏ای از بستگانش او را همراهی می‏کردند. شوهرش آن زن از من سوال کرد: ایستگاه ماشین‏های بغداد کجاست؟ پس از آن که سوالاتی از او نمودم معلوم شد همسرش به شدت مریض شده و قصد کرده که او را برای معالجه به بغداد ببرد. سید سلیمان سید حسن آل ضیاءالدین می‏گوید: به آن مرد گفتم: امشب شب جمعه است، همه مردم از همه جا می‏آیند کربلا چون شب جمعه شب زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‏السلام) و حضرت عباس (علیه‏السلام) است، و شما در چنین شب با برکتی عازم بغداد هستند و کربلا را ترک می‏کنند امشب در کربلا بمانید و آن زن بیمار را به حرم بیاورید و من او را به امید شفا به ضریح می‏بندم و گفتم: فردا هر جا که میل دارید بروید. آن‏ها پذیرفتند و من هم او را آوردم به حرم آن زن را به ضریح و مقداری از آب شفا. که معمولا بر قفل ضریح می‏ریزند. و به بیماران دهند. به او دادم. آن زن هم مقداری از آن آب شفا به بدنش مالید و من دعا کردم و به واسطه آقا ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) شفای او را از خدا خواستم، و او را در حرم مطهر گذاشتم و خودم از حرم خارج شدم.

فردا صبح آمدم و چون وارد حرم مطهر شدم از طرف در قبله دیدم همان زن خود را به دست و پای من انداخته و مرا دعا می‏کند. گفتم: خانم چه شده است؟ در پاسخ گفت: من همان زنی هستم که روز گذشته مرا به ضریح بستی. خداوند به واسطه شفاعت حضرت ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) مرا شفا داد. و بنا بود که مرا ببرید به بغداد اما هم اکنون من به وطن خود بر می‏گردم. ناگفته نماند که این زن از اهالی سماوه (یکی از استان‏های عراق) است.