جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ام‏البنین (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

با آنکه امامه در تنظیم خانه و سرپرستی فرزندان مولا منتهای مراقبت را معمول می‏داشت، ولی متأسفانه نمی‏توانست حضرت را پدر فرزند و یا فرزندان جدیدی سازد علی (ع) برای رفع این نقیصه مصمم گردید ازدواج جدیدی را انجام دهد. در این قسمت از کتاب نکته‏ای که قابل گفتن می‏باشد، این است که شاید بعضی اظهار دارند که آیا آن تعداد اولاد که از حضرت فاطمه (ع) باقی مانده بود برای حضرت علی (ع) کفایت نمی‏نمود تا اینکه تجدید زناشوئی نمایند؟ در قبال این نظریه باید گفته شود که ازدیاد اولاد در صورت توانائی مالی و تربیتی آرزوی هر بشری در هر دوره‏ای بوده و خواهد بود زیرا هر اندازه تعداد فرزندان انسان که از یک آموزش و پرورش صحیح برخوردار شده باشند، زیادتر باشد به همان اندازه در استحکام و پی‏ریزی نظم جامعه خود

سهم بیشتر و بهتری را می‏تواند به عهده داشته باشد و از آن گذشته افزایش اولاد تربیت شده همواره چه در گذشته و چه در حال مبنای شخصیت افراد و سرافرازی پدران و مادران بوده است و با این توضیح ازدیاد فرزندانی صالح و خردمند نه تنها قابل انتقاد نیست بلکه قابل تحسین و سربلندی نیز می‏باشد و می‏بینیم که امروزه در کلیه کشورهای مترقی برای پدرانی که فرزندان زیادتری دارند مزایای مادی و معنوی قائل می‏شوند و مورد احترام و تکریم قرار می‏گیرند.

گذشته از مراتب فوق، نباید تفاوت فاحشی را که فرزندان علی و بطور کلی خانواده رسالت چه از نظر اصالت و چه از نظر تربیت با سایرین دارند از نظر دور داشت. هر اندازه فرزندان علی (ع) اضافه می‏گردیدند، به همان اندازه فداکارانی شجاع – از جان گذشته – فهمیده – تربیت شده و دانشمند و پرهیزکار به اجتماع اسلامی اضافه می‏گردید.

فرزندان علی (ع) چون انواری بودند که از وجود نورانی پدر بزرگوار خود سرچشمه گرفته و با نور خود تاریکیهای اجتماع را روشن می‏کردند و به این ترتیب هر اندازه این تعداد

فزونی می‏یافت به همان نسبت اشعه‏های ثمربخش و انوار معنویت اجتماع را بیشتر در خود می‏گرفت و زیادتر رهنمون افراد گمراه می‏گردید فرزندان مولا مصلحینی بودند که اصلاح اجتماع را از هر لحاظ به عهده داشتند و در قبال فساد – ظلم و جور و تباهی تا سرحد جان ایستادگی می‏نمودند و با رفتار و کردار خود سرمشق و نمونه‏ای برای افراد عالم اسلام و جهانیان قرار می‏گرفتند. واقعه کربلا نمودار زنده‏ای از این تعلیم و تربیت خاندان رسالت است که برای ابد بدون یافتن نظیری در صفحات تاریخ منعکس خواهد بود، پس با این توضیح مختصر باید به خاطر داشت که ازدواج مکرر مولای متقیان و یا سایر ائمه اطهار صرفا از نظر غریزه جنسی ناشی نمی‏گردید بلکه مقصود اصلی بوجود آوردن افرادی بوده که در بهترین خاندان و با بهترین آموزش مسیر زندگی را پیموده و پرورش یافته‏اند که هر یک از آنان به نوبه خود صفحاتی از تاریخ را به صفات حسنه و اعمال و کردار پسندیده و خداپسندانه خود اختصاص داده‏اند.

در هر حال حضرت امیر (ع) برای آنکه بتواند فرزندان

جدیدی برای عالم اسلام و فداکارانی در راه حق و حقیقت تربیت کند، برادر خود عقیل را که از علمای علم انساب بود و در شجره‏شناسی ید طولانی داشت احضار فرمود و مقصود خود را با وی در میان گذارد و فرمود ای عقیل آیا در خانواده‏های بزرگ عربی دختری را سراغ داری که از نظر اصالت و شایستگی مورد پسند من قرار گیرد و بتواند فرزندانی صالح شجاع بدنیا آورده و در دامن خود تربیت و آموزش دهد؟

عقیل دقیقه سکوت نمود و در مغز خود چنین فردی را جستجو می‏کرد و پس از سپری شدن دقایقی چند سر را بلند کرد و در حالی که تبسمی بر لب داشت عرض کرد! ای برادر، چنین دختر با مشخصاتی که فرمودی سراغ دارم علی (ع) کنجکاوانه پرسید از چه خانواده‏ای است؟

عقیل پاسخ داد: دختر مورد نظر از خانواده‏ی کلابیه است و دختر حزام بن خالد بن ربیعه کلابی است که در تمام بلاد عرب در شجاعت و اصالت معروف و مشهورند.

علی (ع) پرسید: ای عقیل، از معروفیت این خانواده آگاهی دارم آیا می‏دانی نام این دختر چیست؟

عقیل بلافاصله جواب داد: ای برادر نام وی فاطمه می‏باشد و او…

عقیل در حین صحبت که به چهره برادر می‏نگریست نتوانست به گفته خود ادامه دهد، زیرا مشاهده نمود که از شنیدن نام فاطمه رنگ و حالت مولا دگرگون گشت و توجه آن وجود عزیز به نقطه نامعلومی معطوف گردید. و دریافت که علی (ع) از شنیدن کلمه فاطمه، همسر گرامی خود، یعنی زهرای اطهر را به یاد آورده که چنین حالتی به وی دست داده است.

عقیل درست تشخیص داده بود و حقیقتا حضرت امیر از استماع اسم فاطمه دچار وضع خاصی گردید. علی (ع) از دو نظر با این اسم مأنوس بود، یکی از نظر مادر و یکی از نظر همسر. فاطمه بنت اسد ما در حضرت بود و فاطمه دختر گرامی پیامبر اسلام زوجه و همسر وی و به همین دلیل اسم فاطمه و کلمه فاطمه با فکر و روح و خون او درآمیخته بود. مولا از شنیدن اسم فاطمه که عقیل بر زبان جاری ساخت از یک طرف مادر گرامی خود را با محبت و عطوفت مادرانه به یاد آورد و

از طرف دیگر وفاداری و یگانگی همسر از دست داده خود را به خاطر گذراند و مدتی در حال سکوت خاطرات خود را با آن دو وجود عزیز در نظر مجسم نمود…

عقیل که خود متوجه این مطلب بود، سکوت برادر را محترم شمرد و کلمه‏ای بر زبان نراند تا آنکه حضرت امیر (ع) حالت اولیه را به تدریج به دست آورده و سپس سر مبارک را بلند نمود. و لحظاتی چند در چهره عقیل خیره شده و بعد فرمودند: ای برادر درباره این زناشوئی با خانواده آنها گفتگو کن و مقدمات امر را با رضایت دختر فراهم نما.

با این ترتیب بود که علی با پیشنهاد عقیل موافقت فرمودند و هیچ بعید نیست که اسم فاطمه در اخذ این تصمیم دخالت تام داشته باشد زیرا این همسر جدید با نامی که داشته می‏توانسته زنده کننده خاطرات گذشته مادر و همسر مولا باشد.