با آنکه امامه در تنظیم خانه و سرپرستی فرزندان مولا منتهای مراقبت را معمول میداشت، ولی متأسفانه نمیتوانست حضرت را پدر فرزند و یا فرزندان جدیدی سازد علی (ع) برای رفع این نقیصه مصمم گردید ازدواج جدیدی را انجام دهد. در این قسمت از کتاب نکتهای که قابل گفتن میباشد، این است که شاید بعضی اظهار دارند که آیا آن تعداد اولاد که از حضرت فاطمه (ع) باقی مانده بود برای حضرت علی (ع) کفایت نمینمود تا اینکه تجدید زناشوئی نمایند؟ در قبال این نظریه باید گفته شود که ازدیاد اولاد در صورت توانائی مالی و تربیتی آرزوی هر بشری در هر دورهای بوده و خواهد بود زیرا هر اندازه تعداد فرزندان انسان که از یک آموزش و پرورش صحیح برخوردار شده باشند، زیادتر باشد به همان اندازه در استحکام و پیریزی نظم جامعه خود
سهم بیشتر و بهتری را میتواند به عهده داشته باشد و از آن گذشته افزایش اولاد تربیت شده همواره چه در گذشته و چه در حال مبنای شخصیت افراد و سرافرازی پدران و مادران بوده است و با این توضیح ازدیاد فرزندانی صالح و خردمند نه تنها قابل انتقاد نیست بلکه قابل تحسین و سربلندی نیز میباشد و میبینیم که امروزه در کلیه کشورهای مترقی برای پدرانی که فرزندان زیادتری دارند مزایای مادی و معنوی قائل میشوند و مورد احترام و تکریم قرار میگیرند.
گذشته از مراتب فوق، نباید تفاوت فاحشی را که فرزندان علی و بطور کلی خانواده رسالت چه از نظر اصالت و چه از نظر تربیت با سایرین دارند از نظر دور داشت. هر اندازه فرزندان علی (ع) اضافه میگردیدند، به همان اندازه فداکارانی شجاع – از جان گذشته – فهمیده – تربیت شده و دانشمند و پرهیزکار به اجتماع اسلامی اضافه میگردید.
فرزندان علی (ع) چون انواری بودند که از وجود نورانی پدر بزرگوار خود سرچشمه گرفته و با نور خود تاریکیهای اجتماع را روشن میکردند و به این ترتیب هر اندازه این تعداد
فزونی مییافت به همان نسبت اشعههای ثمربخش و انوار معنویت اجتماع را بیشتر در خود میگرفت و زیادتر رهنمون افراد گمراه میگردید فرزندان مولا مصلحینی بودند که اصلاح اجتماع را از هر لحاظ به عهده داشتند و در قبال فساد – ظلم و جور و تباهی تا سرحد جان ایستادگی مینمودند و با رفتار و کردار خود سرمشق و نمونهای برای افراد عالم اسلام و جهانیان قرار میگرفتند. واقعه کربلا نمودار زندهای از این تعلیم و تربیت خاندان رسالت است که برای ابد بدون یافتن نظیری در صفحات تاریخ منعکس خواهد بود، پس با این توضیح مختصر باید به خاطر داشت که ازدواج مکرر مولای متقیان و یا سایر ائمه اطهار صرفا از نظر غریزه جنسی ناشی نمیگردید بلکه مقصود اصلی بوجود آوردن افرادی بوده که در بهترین خاندان و با بهترین آموزش مسیر زندگی را پیموده و پرورش یافتهاند که هر یک از آنان به نوبه خود صفحاتی از تاریخ را به صفات حسنه و اعمال و کردار پسندیده و خداپسندانه خود اختصاص دادهاند.
در هر حال حضرت امیر (ع) برای آنکه بتواند فرزندان
جدیدی برای عالم اسلام و فداکارانی در راه حق و حقیقت تربیت کند، برادر خود عقیل را که از علمای علم انساب بود و در شجرهشناسی ید طولانی داشت احضار فرمود و مقصود خود را با وی در میان گذارد و فرمود ای عقیل آیا در خانوادههای بزرگ عربی دختری را سراغ داری که از نظر اصالت و شایستگی مورد پسند من قرار گیرد و بتواند فرزندانی صالح شجاع بدنیا آورده و در دامن خود تربیت و آموزش دهد؟
عقیل دقیقه سکوت نمود و در مغز خود چنین فردی را جستجو میکرد و پس از سپری شدن دقایقی چند سر را بلند کرد و در حالی که تبسمی بر لب داشت عرض کرد! ای برادر، چنین دختر با مشخصاتی که فرمودی سراغ دارم علی (ع) کنجکاوانه پرسید از چه خانوادهای است؟
عقیل پاسخ داد: دختر مورد نظر از خانوادهی کلابیه است و دختر حزام بن خالد بن ربیعه کلابی است که در تمام بلاد عرب در شجاعت و اصالت معروف و مشهورند.
علی (ع) پرسید: ای عقیل، از معروفیت این خانواده آگاهی دارم آیا میدانی نام این دختر چیست؟
عقیل بلافاصله جواب داد: ای برادر نام وی فاطمه میباشد و او…
عقیل در حین صحبت که به چهره برادر مینگریست نتوانست به گفته خود ادامه دهد، زیرا مشاهده نمود که از شنیدن نام فاطمه رنگ و حالت مولا دگرگون گشت و توجه آن وجود عزیز به نقطه نامعلومی معطوف گردید. و دریافت که علی (ع) از شنیدن کلمه فاطمه، همسر گرامی خود، یعنی زهرای اطهر را به یاد آورده که چنین حالتی به وی دست داده است.
عقیل درست تشخیص داده بود و حقیقتا حضرت امیر از استماع اسم فاطمه دچار وضع خاصی گردید. علی (ع) از دو نظر با این اسم مأنوس بود، یکی از نظر مادر و یکی از نظر همسر. فاطمه بنت اسد ما در حضرت بود و فاطمه دختر گرامی پیامبر اسلام زوجه و همسر وی و به همین دلیل اسم فاطمه و کلمه فاطمه با فکر و روح و خون او درآمیخته بود. مولا از شنیدن اسم فاطمه که عقیل بر زبان جاری ساخت از یک طرف مادر گرامی خود را با محبت و عطوفت مادرانه به یاد آورد و
از طرف دیگر وفاداری و یگانگی همسر از دست داده خود را به خاطر گذراند و مدتی در حال سکوت خاطرات خود را با آن دو وجود عزیز در نظر مجسم نمود…
عقیل که خود متوجه این مطلب بود، سکوت برادر را محترم شمرد و کلمهای بر زبان نراند تا آنکه حضرت امیر (ع) حالت اولیه را به تدریج به دست آورده و سپس سر مبارک را بلند نمود. و لحظاتی چند در چهره عقیل خیره شده و بعد فرمودند: ای برادر درباره این زناشوئی با خانواده آنها گفتگو کن و مقدمات امر را با رضایت دختر فراهم نما.
با این ترتیب بود که علی با پیشنهاد عقیل موافقت فرمودند و هیچ بعید نیست که اسم فاطمه در اخذ این تصمیم دخالت تام داشته باشد زیرا این همسر جدید با نامی که داشته میتوانسته زنده کننده خاطرات گذشته مادر و همسر مولا باشد.