جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استناد اهل سنت به آیه‏ای در فضیلت ابوبکر و پاسخ آن

زمان مطالعه: 4 دقیقه

اهل سنت آیه‏ی ذیل را برای فضیلت ابوبکر استناد می‏نمایند، آنجا که خداوند می‏فرماید:

(الا تنصره فقد نصره الله اذا اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذهما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها…) (1).

»اگر او را یاری نکنید پس به تحقیق خداوند پیامبر خود را یاری نمود هنگامی که کافران او را از شهر بیرون نمودند. آنگاه یکی از دو نفر (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) هنگامی که در غار بودند به همسفر خود (ابوبکر) گفت: نترس و محزون نباش خداوند متعال با ماست. پس خداوند آرامش و وقار خود را بر او (رسول الله) فروفرستاد و او را به وسیله سربازانی که تا به حال ندیده‏اید، یاری و تأیید فرمود«.

بنا به اظهار اهل سنت:

اولا: خود مصاحبت و همسفری با پیامبر دلیل بر فضیلت و شرافت ابوبکر است.

ثانیا: پیامبر چون می‏دانست که ابوبکر خلیفه اوست و وجود خلیفه بعد از پیامبر لازم است، لذا او را با خود به درون غار برد تا گرفتار دشمنان نشود.

ثالثا: بیان «ان الله معنا» دلیل بر این است که خدا با او بوده و این خود دلیل شرافت و اثبات حق تقدم خلافت ابوبکر است.

رابعا: «فأنزل الله سکینته علیه» یعنی: خداوند وقار و آرامش خود را بر ابوبکر نازل کرد.

ولی به دلایل بسیار واضح عقلی و نقلی از کتب اهل سنت اظهارات فوق پایه و اساسی ندارد و بلکه دلالت آیه فوق برخلاف مقصود و نظر اهل سنت، نه تنها فضیلت و شرافتی نیست؛ بلکه نقیصه و نقاط ضعف به حساب می‏آید.

اولا: بنابر آنچه طبری در جزء سوم تاریخ خود نوشته، ابوبکر از حرکت آن حضرت خبر نداشته؛ بلکه وقتی نزد حضرت علی علیه‏السلام رفت و از حال آن حضرت جویا شد علی علیه‏السلام فرمود: به غار رفته‏اند، اگر کاری داری نزد آن حضرت بشتاب.

ابوبکر در وسط راه به آن حضرت رسید و ناچار آن حضرت به اتفاق او رفتند.

پس معلوم است حضرت او را با خود نبردند، بلکه او بی‏اجازه رفت و از وسط راه به آن حضرت ملحق شد.

بلکه بنابر اخبار معتبر دیگر از اهل سنت، بردن ابوبکر تصادفی و از خوف فتنه و خبر دادن به دشمنان بوده است، از جمله شیخ ابوالقاسم بن صباغ – که از مشاهیر علمای اهل سنت است – در کتاب «النور و البرهان» در حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محمد بن اسحاق از حسان بن ثابت انصاری روایت نموده که قبل از هجرت آن حضرت انجام عمره به مکه رفتم، دیدم کفار قریش در همان اوان، اصحاب آن حضرت را سب و قذف می‏نمایند، سپس می‏گوید:

امر رسول الله صلی الله علیه و آله علیا فنام فی فراشه و خشی من ابن ابی‏قحافة ان یدلهم علیه فاخذه معه و مضی الی الغار.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه‏السلام را امر فرمود تا در بسترش بخوابد و از ابوبکر بن ابی‏قحافه می‏ترسید که دشمنان را به محل اختفا راهنمایی کند پس دست او را گرفت و با هم روانه غار شدند.

هم‏چنین مصاحبت هیچ دلیلی بر فضیلت نیست، چه برسد بر اثبات؛ زیرا چه بسیار نیکان که مصاحبت با بدان داشته‏اند و بدانی که مصاحبت با نیکان و مسلمانان داشته‏اند، هم چنان که بسیاری از کفار و منافقین با پیامبر همنشینی و مصاحبت داشته‏اند و این مورد در مسافرت‏های عادی و عرفی بسیار واضح و مشهود است.

حضرت یوسف علیه‏السلام بنا با اظهار مفسرین اهل سنت پنج سال با دو نفر در زندان مصاحب بود که کافر و قائل به خدایان بودند و حضرت یوسف علیه‏السلام خطاب به آنها می‏فرماید: (یا صاحبی السجن…(.

هم‏چنین در سوره کهف از قول مرد مؤمن به رفیق کافر خود می‏گوید: (قال له صاحبه و هو یحاوره…) (2) و همین مختصر کفایت از توضیح بیشتر می‏نماید.

ثانیا: اگر خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله منحصر به ابوبکر بود، احتمال دوم ممکن بود. در حالی که بنابر اعتقاد اهل سنت خلفای پس از پیامبر چهار نفر بودند و اگر حفظ خلیفه لازم بود پیامبر باید هر چهار خلیفه را که در مکه حاضر بودند و جانشان درمعرض خطر بود با خود می‏بردند، نه این که سه نفر بمانند و فقط یک نفر برود، بلکه مهم‏تر از آن، این که پیامبر یکی از خلفای پس از خود (به اعتقاد اهل سنت) را در معرض خطر شمشیرها و حمله کفار قرار دهد و در بستر خود بخواباند و مسلم است که آن شب، خانه پیامبر و بستر ایشان محل خطر و حمله‏ی دشمنان بوده است.

ثالثا: خداوند در سوره‏ی مجادله می‏فرماید:

(الم تر ان الله یعلم ما فی السموات و ما فی الأرض ما یکون من نجوی ثلاثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم و لا أدنی من ذلک و لا أکثر الا هو معهم أینما کانوا…) (3).

»آیا ندیده‏اید که خداوند متعال آنچه در آسمان‏ها و زمین است می‏داند، هیچ نجوا و رازی بین سه نفر نیست مگر این که خداوند نفر چهارم آنهاست و نه پنج نفر که خدا ششم آنهاست، و نه کمتر از آن و نه بیشتر مگر این که خداوند با آنها است، هر کجا باشند (چه آن که خداوند متعال در هر جا و آگاه بر هر چیزی است(«.

پس به حکم این آیه و سایر آیات و دلایل عقلی و نقلی خداوند متعال همواره با دوست و دشمن، مسلمان و کافر، مؤمن و منافق است. بنابراین، اگر دو نفر با هم باشند و یکی از آنها بگوید: خدا با ماست، دلیل بر فضیلت شخص خاصی نخواهد بود.

رابعا: مرجع ضمیر در «علیه» در عبارت «فأنزل الله سکینته علیه» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است به قرینه‏ی جمله بعد که «و أیده بجنود لم تروها» یعنی: «و خداوند پیامبر خود را با سربازانی که ندیده‏اید، یاری نمود. و مرجع ضمیر در «علیه» و «أیده» هر دو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

و اگر خداوند می‏خواست این شرافت شامل حال ابوبکر شود، به صورت تثنیه ضمیر را ذکر می‏فرمود. خداوند متعال در سوره‏ی توبه در قضیه جنگ حنین می‏فرماید:

(ثم أنزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین) (4).

و در سوره‏ی فتح هم همین عبارت آمده است. و این مورد را تمام علمای منصف اهل سنت نیز قبول دارند.

خامسا: علاوه بر تمام اینها در خود آیه جمله‏ای است که کاملا بر لاف مقاصد فوق است و آن ادامه آیه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوبکر فرموده‏اند: «لا تحزن» یعنی محزون و اندوهگین نباش.

پس اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را از این کار بازداشته، این عمل عصیان خداوندی بوده است و شرافتی برای ابوبکر نمی‏باشد تا مشمول رحمت و نزول سکینه باشد. در حالی که از صفات اولیای الهی این است که ابدا ترس و حزنی ندارند که:

(الا ان أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون(.

»آگاه باشید به راستی که اولیای الهی ابدا ترس و حزنی ندارند«.


1) سوره‏ی توبه آیه‏ی 40.

2) سوره‏ی کهف آیه‏ی 35.

3) سوره‏ی مجادله آیه‏ی 8.

4) سوره‏ی توبه آیه‏ی 26.