جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استمداد حضرت ابوالفضل از امام حسین

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ای که خاک قدمت سرمه‏ی چشم تر من‏

کن قدم رنجه بیا پای بنه بر سر من‏

خانه‏زاد توأم ای سرور اقلیم وجود

افتخار است بگویی تو اگر نوکر من‏

مرتضی از نجف آمد، تو هم از خیمه بیا

کن خلاص از غم حسرت دل غمپرور من‏

حسرتم بود نبود ام‏بنینم به کنار

مادرت فاطمه آمد عوض مادر من‏

رو به سوی تو و چشمم نگران ره تو

دم مرگ است، بیا و بنشین در بر من‏

دستم افتاد و نگون گشت علم غرقه به خون‏

واژگون گشت ز مرکب چو علم پیکر من‏

ای پناه همه مظلوم ز پا افتاده‏

وقت آن است که دستی بکشی بر سر من‏

دستگیر همه وامانده، بیا دستم گیر

از ره لطف، فشان آب بر این آذر من‏

نگران توأم ای شاه که جان بسپارم‏

خنجر قاتل دون آمده بر حنجر من‏

شاهبازت به کف کرکس دون افتاده‏

دست تقدیر بر افکنده ز تن شهپر من‏

می‏نمودم به سوی خرگه سلطان پرواز

کوفیان گر ز ره کینه بکند پر من‏

بجز از دیدن وجه الله باقی رویت‏

آرزوی دگری نی به دل مضطر من‏

نام تو در لب و، بر خاک همی مالم رخ‏

می‏نویسد به زمین نام تو چشم تر من‏

دادن دست به عشقت چه لیاقت دارد

ای به قربان تو بشکسته سرای سرور من‏

من (حسینی) نسبم، چشم به دست کرمت‏

خالی از قول اباطیل رود دفتر من‏

همه عمرم، به تو من گفته‏ام آقا، مولا

از ره لطف بگو نوکر من، من، چاکر من (1).


1) حجةالاسلام والمسلمین آقای خوش فهم که یکی از ارادتمندان بااخلاص مکتب اهل‏بیت علیه‏السلام می‏باشد، شعر فوق را از کتاب نجوم درخشان مرحوم حسینی، شاعر آذربایجانی، در اختیار ما گذاشتند که بدین وسیله از ایشان تشکر می‏شود.