جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

از شیخ دست بردارید

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمدعلی میلانی نوشته‏اند که از مرحوم آیةالله العظمی آقای سید نصرالله مستنبط شنیدم:

18. طلبه‏ای ایرانی از نجف عازم کربلا بود. در ایامی که باید با قافله و کجاوه مسافرت می‏شد، منتظر قافله‏ای گشت، اما متأسفانه به جز قافله‏ای که مربوط به سنی‏ها بود یافت نشد. تصمیم گرفت در آن قافله باشد. او را نهی نمودند منصرف نگردید. در آن قافله دختر یکی از شیوخ اهل تسنن که خیلی محترم بود امر و نهی را به عهده داشت. به محض اینکه وی آقا شیخ طلبه را دید شروع به دشنام و ناسزاگویی به روحانیت و مراجع شیعه کرد و کم کم وقاحت را بالا برد و به ائمه‏ی طاهرین علیهم‏السلام و حضرت صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام نیز بد گفت! شیخ مزبور خیلی صبر و تحمل نمود ولی وقتی که دشنام به حضرت زهرا علیهاالسلام را شنید دیگر طاقت نیاورد و درصدد انتقام از آن زن گستاخ و بی‏ادب برآمد. «مگوار«، که چوبی است، مقداری قیر در سر دارد و عرب‏ها غالبا به عنوان سلاح از آن استفاده می‏کنند. شیخ طلبه در دست یکی از حاضرین مگواری دید، آن را گرفت و به آن زن حمله کرد و با ندای «یا اباالفضل علیه‏السلام» چنان ضربتی به سر او وارد کرد که نقش زمین شد و بیهوش و مجروح گردید. اطرافیان او را دستگیر کرده شروع به کتک زدن کردند!

پس از لحظه‏ای زن به هوش آمد و گفت: از شیخ دست بردارید و او را کتک نزنید، چون بی‏گناه است! گفتند: چگونه بی‏گناه می‏باشد، مگر به شما جسارت و حمله نکرد و شما را نزد؟! گفت: نه، او نبود، بلکه حضرت ابوالفضل علیه‏السلام بود که مرا تنبیه فرمود! و خیلی از شیخ معذرت‏خواهی نمود و تا کربلا همه جا احترام وی را رعایت کرد.