4. شیخ جلیل عالم، آقا شیخ مهدی کرمانشاهی، از پدر عالیقدرش حکایت کرد که گفت:
در حرم مطهر ابیالفضل علیهالسلام مشرف بودم. ایام، ایام زیارتی و ازدحام زوار در حرم خیلی زیاد بود. در این بین مردی عرب با زنش مشغول زیارت و طواف بود تا رسیدند به بالای سر، پنجرهی اول از پیش رو، یکمرتبه زن بلند شد و به ضریح چسبید، به طوری که تمام اعضایش از پیشانی و دماغ و شکم و دست و پا همه به ضریح چسبید. از هول این حادثه، شیون از مرد و زن برخاست هر چه خواستند او را حرکت دهند ممکن نشد، ناچار فریاد شوهرش بلند شد و گفت:
»یا العباس» زن من در نزد تو گرو باشد؛ الآن میروم گاو میش را میآورم. معلوم شد گاو میشی نذر کرده اما بعد پشیمان شده و نیاورده است! مرد عرب بیرون رفت. کم کم مردم جمع شدند، به طوری که حرم و رواق و ایوان طلا پر از جمعیت شد و راه رفت و آمد مسدود شد. همه منتظر بودند که آخر چه میشود؟ ما خیال میکردیم منزل این مرد عرب دو سه فرسخ از شهر دور است و رفتن و آمدنش چند ساعت طول
خواهد کشید، ولی مثل اینکه نزدیک بود، چون بعد از ساعتی دیدیم افسار یک گاو میش چاق را گرفته و میآید. به مجرد وارد شدن در صحن، زن از ضریح رها شد و با هلهله و شادی و صلوات و سلام از حرم بیرون آمد. (1).
1) معجزات و کرامات: آیتالله حاج میرزا هادی خراسانی، صفحهی 44. نیز: ر. ک: زندگانی پرچمدار کربلا، مظفری معارف، صفحهی 94.