جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

احرام عشق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

همان، صفحه 210.

بر لب آبم و، از داغ لبت می‏میرم‏

هر دم از غصه‏ی جانسوز تو آتش گیرم‏

مادرم داد به من درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم‏

سعی‏ها کرد عدو، تا کندم از تو جدا

با وجودت که تواند که کند تسخیرم؟

در نگاه غضب آلوده‏ی من، دشمن دید

که چو شیری من از جیفه‏ی دنیا سیرم‏

بوته‏ی عشق تو، کرده است مرا چون زرناب‏

دیگر این آتش غمها، ندهد تغییرم‏

سعی بسیار نمودم که کنم سیرابت‏

گشتم آخر خجل از کوشش بی‏تأثیرم‏

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه‏ام تنگ شد از بس که بود تأخیرم‏

غیرتم، گاه نهیبم زند: از جا برخیز

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم‏

تا که مأمور شدم، علقمه را فتح کنم‏

آیت قهر، بیان شد، زلب شمشیرم‏

کربلا کعبه‏ی عشق است و من اندر احرام‏

شد درین قبله‏ی عشاق، دو تا تقصیرم‏

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏

باید این دیده و این دست، دهم قربانی‏

تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم‏

زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک‏

تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم‏

ای قد و قامت تو، معنی «قد قامت» من‏

ای که الهام عبادت، زوجودت گیرم‏

وصل شد، حال قیامم، زعمودی به سجود

بی‏رکوع است نماز من و این تکبیرم‏

بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید

که خجالت زده ز آن تشنه لب، بی‏شیرم‏

تا کند مدح ابوالفضل، امام سجاد (علیه‏السلام‏)

نارساهست «حسان» شعر من و تقریرم‏