جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آن، دست با کفایت قمر بنی‏هاشم بود

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

جناب آقای سید حسن کربلایی، صاحب چایخانه چاب شهید واقع در قم خیابان عمار یاسر کرامتی را چنین نقل کردند:

هر ساله دهه آخر ماه صفر، ده شب مجلس روضه هیئت خدمه اهل‏بیت اقامه می‏نمایند. بنده عضو کوچکی هستم و هر شب بعد از پایان مجلس روضه اطعام برقرار می‏باشد. یک شب رفتم در آشپزخانه رفقا مشغول طبخ بودند مقداری کمک کردم احساس کردم از شدت گرمای آشپزخانه قلبم گرفته یک مقدار ظرف شستم و بدون خداحافظی از آشپزخانه بیرون آمدم همان شب خواب دیدم رفقا یک طرف حسینیه صف کشیدن و بنده یک طرف ایستادم و یک دست از پنجره آشپزخانه بیرون می‏آید و به هر نفر یک ظرف آبگوشت می‏دهد خواستم بروم به آنها ملحق شوم اما با خود گفتم: من که کاری نکردم، اینها کار کرده‏اند. آن دست‏

به من اشاره کرد و گفت: بیا!

تعجب کردم و گفتم من که کاری نکرده‏ام. گفت: چرا چند تا ظرف شستی. ناگهان از خواب بیدار شدم.