زمان مطالعه: < 1 دقیقه
در دعای عرفه سال 79 در صحن حضرت عبدالعظیم الحسنی (علیهالسلام) آن عزیزی که مشغول مداحی بود عرضه داشتند:
من همین امسال به کربلا معلی مشرف شدم و در صحن و سرای قمر بنیهاشم (علیهالسلام) مشغول مداحی بودم که ناگهان یک زن عرب در حالی که شیشهای آب در دست داشت وارد صحن شد. دست به ضریح گرفت و شروع کرد به ناله و گریه و زاری. آری هی ناله میزد و میگفت: آقا جان تو را به خدا دیگر نخوابید. برای شما آب آوردهام. دیگر از طفلان امام حسین (علیهالسلام) خجالت نکشید. با این آب بچهها را سیراب کنید. ناگهان دیدم در صحن آقا ولولهای بر پا گردید و با کار آن زن عرب همه زوار آقا به گریه در آمدند.