زمان مطالعه: < 1 دقیقه
جناب آقای رضوی نقل میکند:
عمهی محترمهی حقیر، در یک سفر زیارتی از نجف اشرف به کربلای معلی یا بالعکس مشرف میشده، که در بین راه هوا منقلب میشود و گرد و غبار زیادی فضا را میگیرد. در همان حین، ماشینی از روبرو میآید و به اصطلاح با ماشین آنها شاخ به شاخ میشود، به گونهای که
نزدیک بوده با یکدیگر تصادف کنند، که ناگاه زوار صدا میزنند: یا اباالفضل العباس علیهالسلام.
عمهام میگفت: دیدم آقایی بین دو ماشین پیدا شد که دست در بدن نداشت و با شانههای مبارک خود مانع از تصادف ماشینها گردید پس از رفع خطر تصادف نیز، آن آقای بی دست ناپدید شد. وی این را کرامتی از حضرت ابوالفضل علیهالسلام میدانست که جان مسافرین را در آن لحظهی حساس از خطر نجات داد.