عمر سعد فرماندهی لشکر دشمن، روز سوم یا چهارم محرم، از جانب کوفه، از طرف ابنزیاد با چهار هزار نفر به کربلا آمد، ابنزیاد برای عمر سعد نامه فرستاد، و در آن نامه چنین نوشته بود:
»بین حسین و یارانش و بین آب حائل شو، تا اینکه آنها حتی یک قطره آب نچشند، چنانکه با آن مرد پرهیزکار؛ عثمان چنین رفتار شد.»
عمر سعد همان ساعت (که روز هفتم بود) «عمرو بن حجاج» را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعهی فرود آیند، و بین حسین علیهالسلام و یارانش و میان آب حائل گردند، و اجازه ندهند که یاران حسین علیهالسلام حتی یک قطره آب از آنجا ببرند.
عبدالله بن حصین که از دشمنان بود، فریاد زد: «ای حسین! آیا آب را نمینگری، که گویا در صفا و زلال بودن همانند شکم آسمان است، سوگند به خدا قطرهای از آن نچشید تا از تشنگی بمیرید…» (1).
آب در خیمهها تمام شد، هوا سوزان و گرم بود، تشنگی بر اهلبیت حسین علیهالسلام و کودکان غلبه کرد؛ صدای العطش آنها بلند شد.
در این هنگام که ظاهرا شب هشتم محرم بود، امام حسین علیهالسلام عباس علیهالسلام را به حضور طلبید، سی نفر سواره و بیست نفر پیاده را با دادن بیست مشک، روانه فرات کرد تا آب بیاورند.
عباس علیهالسلام در پیشاپیش این گروه به سوی فرات حرکت کردند، وقتی به نزدیک شریعه رسیدند، عمرو بن حجاج فرمانده نگهبانان دشمن فریاد زد شما کیستید؟
یکی از یاران حسین علیهالسلام به نام «هلال بن نافع» جواب داد:
»من پسر عموی تو هستم، آمدهام از این آب فرات بیاشامم.»
عمرو بن حجاج، بیاشام گوارایت باشد.
هلال: وای بر تو آیا به من میگویی آب بنوش، ولی حسین علیهالسلام و اهلبیتش تشنه هستند، و از شدت تشنگی در خطر مرگ قرار دارند؟
عمرو بن حجاج: راست میگویی، ولی به ما فرمان دادهاند که ناگزیر به اجرای آن هستیم، تا نگذاریم آب به حسین علیهالسلام و یارانش برسد.
هلال به سخن او اعتنا نکرد و به یاران خود فریاد زد که وارد شریعه شوید، آنها وارد شدند، عمرو بن حجاج یاران خود را فراخواند و از آنها خواست از یاران حسین علیهالسلام جلوگیری نمایند، آنها وارد میدان شدند و درگیری شدیدی رخ داد، یاران حسین علیهالسلام دو دسته شدند، یک دسته با دشمن میجنگیدند، و دسته دیگر مشکها را پر از آب میکردند. هیچکس از یاران حسین علیهالسلام کشته نشدند، و دشمن نتوانست از آنها جلوگیری کند، سپس حضرت ابوالفضل علیهالسلام و همراهان، بیست مشک آب را به خیمهها رساندند و امام علیهالسلام و همراهان از آن آب نوشیدند. از این رو عباس علیهالسلام را سقا (آب رسان) نامیدند. (2).
1) ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 89.
2) بحار، ج 44، ص 388 – تاریخ طبری، ج 6، ص 234.